بهشب

یادداشت‌ها

بهشب

یادداشت‌ها

کلاغ پر،مجتمع فرهنگی و هنری "عدالت و امید" میناب هم پر؟


در اسفند 1388 کلنگ احداث مجتمع فرهنگی – هنری (( عدالت و امید)) در شهرستان میناب به زمین زده می شود که این اقدام باعث خوشحالی هنرمندان مینابی می شود،در ادامه این وعده ها قول ساخت یک سالن 500 نفری مخصوص هنر تئاتر به مردم میناب داده می شود.همان طور که خیلی از دوستان می دانند هنر تئاتر در میناب از محبوبیت خاصی برخوردار است اما متاسفانه یک سالن آبرومند جهت اجرا ندارد.

از این رو قول ساخت این سالن با اعتباری بالغ بر 8 میلیارد ریال،موجی از شادی و امید را نسبت به آینده موفق هنر تئاتر در میان هنرمندان این شهر هنردوست به وجود آورد،اما متاسفانه و تاکید می کنم متاسفانه،به تازگی و به دلایل نامشخص مسئولین قصد تغییر کاربری این مجتمع را در دستور کار خود قرار داده اند و قصد دارند این زمین را به مجتمع رفاهی بانوان میناب تبدیل کنند.

در حال حاضر هنرمندان مینابی به این عمل مسئولین عکس العمل نشان داده اند و امروز عصر ساعت 7 در همین خصوص قرار است جلسه ای با فرماندار میناب برگزار کنند.

توضیح مهم:سایت اداره کل فرهنگ و ارشاد هرمزگان خبر کلنگ زنی این مجتمع را در سال 1388 پوشش خبری داده است،که اینجا می توانید ببینید./تصویر بالا نگاهی دارد به نمایش نامه "لیر شاه" ویلیام شکسپیر.اینجا




مصاحبه با مجید سرنی زاده به بهانه حضور در فستیوال هند


مجید سرنی زاده متولد سال 1362 دارای مدرک کارشناسی ریاضیات از دانشگاه هرمزگان فعالیت تاتری خود را سال 1387 آغاز کرد، سرنی زاده تا سال 1380 به عنوان بازیگر در نمایش های "معراج"،"روایت مرد طبال"،"نذر" و چند اثر دیگر به روی صحنه رفت.

در سال 1381 با نمایش "منم000" در جشنواره کوتاه استان شرکت کرد و موفق به دریافت جایزه نویسندگی و کارگردانی شد،در واقع شروع کارگردانی مجید سرنی زاده از سال 1381 بود که از آن به بعد در کلاس های آموزشی بسیاری شرکت کرد،او در سال 1382 عضو مجمع تئاتر دانشجویان سراسر کشور شد و در سال بعد به عنوان دبیر کانون تاتر دانشگاه هرمزگان به فعالیت هایش ادامه داد در این سال مجید سرنی زاده به همراه اعضا گروه کارگاه اولین شماره نشریه تخصصی کارگاه را منتشر کردند.

در سال 1384 شمراه دوم نشریه تخصصی کارگاه منتشر شد و همزمان این هنرمند فعال هرمزگانی برای اولین بار به عنوان دبیر جشنواره منطقه جنوب تئاتر دانشگاهی ایران انتصاب شد در همین سال از سوی هنرمندان تاتر به عنوان ریس انجمن نمایش بندرعباس انتخاب شد.

در سال 1385 پس از کارگرداین نمایش زینب نوشته مهدی عطایی و اجرای عموم به مدت هشت شب برای گذراندن یک دوره دو هفته ای آموزش در کارگاهی زیر نظر آقای فابریس نیکوت شرکت کرد در همین سال در جشنوراه تاتر دانشجویی در نمایش ادیپ کار مشترکی از ایران و فرانسه  در نقش کدخدا ایفا نقش کرد.

در سال های بعد او همچنان به عنوان بازیگر و کارگردان به فعالیت خود ادامه داد و پس از گذراندن دوران خدمت سربازی  به عنوان بازیگر در نمایش "رویای خلیج فارس" سیروس کهوری نژاد به روی صحنه رفت و پس از آن به عنوان دبیر خانه شهریاران جوان انتخاب شد.

این مصاحبه به بهانه حضور این هنرمند در جشنواره هنرهای نمایشی  آتاکالاری هند انجام شده است،گروه کارگاه با سه نمایش کوتاه در این جشنواره بین المللی حضور داشته که به غیر مجید سرنی زاده به عنوان بازیگر و کارگردان؛رضا غریب زاده هم به عنوان بازیگر در این اثر حضور داشته است.

 

 

این برای دومین بار است که یک گروه هنرهای نمایشی از هرمزگان به یک فستیوال بین المللی دعوت می شود،چگونه با این فستیوال آشنا شدید و کمی در موردش توضیح دهید؟

از طریق سایت جشنواره و پس از مطالعه فراخوان با آنها تماس گرفتیم و پس از ارائه فیلم کار در این فستیوال پذیرفته شدیم.

این جشنواره به دنبال ایده های منحصر به فرد و خاص بود و آثار در چند بخش مختلف نمایش داده می شد و در این دوره 12 روزه کلاس ها بسیار مفیدی برای شرکت کنندگان برگزار می شد.بخشی که ما پذیرفته شدیم،طراحی حرکت بود.

 

در خصوص نمایشی که اجرا کردید کمی توضیح دهید؟

 

نام این اثر،مقاومت،مهر،کاریزنو نام داشت که در سه اپیزود مستقل اما پشت سر هم برای تماشگران اجرا شد.

کاریزنو اثری 12 دقیقه ای بود که محوریت حرکت شناسی آن از آیین های مذهبی استخراج شده که در یک قالب هنری اجرا می شد.

مقاومت اثری هشت دقیقه ای بود که برگرفته از یک مراسم زار بود با این تفاوت که ما زار را نه به شکل موجود عجیب بلکه به عنوان یک موجودی شبیه خود انسان نشان دادیم که با بابا زار درگیری دارد،ما داستان های زیادی داریم که می گویند بادها هم تولید مثل می کنند .

 

چرا اسم مقاومت را انتخاب کردید؟

چون که بابازار سال ها مقاومت می کند و این مقاومت همیشه در زندگی او وجود دارد و اینکه انسان همیشه با یک نیمه شر خود درگیر است این قصه باد و بابا زار خیلی پیچیده است که ما هنوز نتوانستیم به شناخت کاملی از او دست پیدا کنیم.

 

در مورد اپیزود مهر که گویا متفاوت ترین اپیزود هم بوده و بیشتر مورد استقبال تماشگران قرار گرفته کمی توضیح بدهید؟

 در اپیزود مهر ما سه نقاشی داریم که بر دیوار آویزان است،یکی از نقاشی ها مرد ماهیگیری است دیگری یک خورشید است و سومین نقاشی یک پری دریایی،این سه نقاشی ثابت بر دیوار بر حرکات بدن بازیگران و نور یک داستان عاشقاته ای را روایت می کردند.ما دراین قسمت از ترانه های هنرمند عزیز هرمزگانی مرحوم ابراهیم منصفی استفاده کردیم که این نوای عاشقانه ترانه ها به همراه حرکات ما باعث جذابیت خاصی شده بود که تماشگران از آن لذت می بردند.

 

نقاشی ها چه کسی کشیده بود؟

نقاشی های توسط خانم علیزاده و عظیمی از هنرمندان خوب هرمزگان کشیده شده بود که از آنها سپاسگذارم.

 

چه مدت برای خلق این اثر تمرین کردید؟

سه ماه فکر و ایده و طراحی کردیم و سه ماه هم تمرینات عملی انجام دادیم.

 

نظر اساتید و دیگر گروه ها نسبت به کار شما چگونه بود؟

آنها از دو چیز خیلی خوششان آمده بود یکی متفاوت بودن گروه به دلیل استفاده به جا از نقاشی برای روایت یک داستان و استفاده از آیین ها سنتی هرمزگان،در مورد اپیزود مهر خیلی بحث و گفتگو کردیم که یکی از بازیگران گروه هندی به ما می گفت:با توجه به این که بدن های حرفه ای ندارید اما حرکات خاص و نوینی ارائه می دهید.

 

هدف این فستیوال چه بود و مسئولین به دنبال چه بودند؟

 

مدیران جشنوراه به دنبال ارائه یک هنر نو و دیجیتالی بودند که با تلفیق دیگر هنرها انجام می شد،هنرهایی مثل سینما،رقص،موسیقی،تاتر و هنرهای مفهومی.

در کنار این فستیوال از کمپانی های بزرگ هنری هم دعوت شده بود یک بازار هم توسط این کمپانی ها برای دعوت از گروه ها برپا شده بود.

 

آیا کمپانی خاصی از اثر گروه کارگاه هرمزگان دعوت کرد؟

به طور مشخص یک کمپانی کره ای که مدیرش از کار ما خیلی خوشش آمده بود اطلاعاتی از گروه ما گرفت که قرار شد در آینده با هم همکاری داشته باشیم.

 

چه تفاوت هایی بود بین یک جشنواره که در هند برگزار می شد با یک جشنواره که در ایران و مخصوصا هرمزگان برگزار می شود؟

 

یکی اینکه معیار آنها برای انتخاب آثار با ما خیلی تفاوت دارد آنجا برای آثار یک آزادی خاصی وجود دارد و چیزی که برای آنها خیلی مهمتر از اجرا بود فکری است که پشت نمایش قرار دارد؛آنها از فکرها حمایت می کنند.

این فستیوال توسط بخش خصوصی و به کمک چند بنیاد فرهنگی و هنری برگزار می شد و این یازدهمین سال فستیوال بود در ضمن همه عوامل اجرایی در کار خودشان بسیار حرفه ای و علاقمند بودند و جالب که عنوان کنم،جدول برگزاری آثار و کلاس های آموزشی دوماه قبل از فستیوال برای ما ارسال شد و این نظم را شما به خوبی در مدت جشنواره احساس می کردید.

 

گروه تاتر کارگاه هرمزگان به عنوان تنها نماینده حاضر در این فستیوال از طرف نهادهای فرهنگی و هنری مورد حمایت قرار گرفت؟

هیچ حمایتی نشد و گروه با دست خالی راهی فستیوال شد،معاونت فرهنگی اداره فرهنگ و ارشاد به ما قول حمایت داد اما متاسفانه هیچ کمکی به ما نشد در حالی که ما 45 روز قبل از شروع فستیوال آنها را در جریان کار قرار دادیم،اما مسئولین فستیوال بعد از خوش آمد گویی،کمک هزینه ای را به گروه پرداخت کردند.

 

از این فستیوال که بگذریم و کمی در مورد دوران پر فراز و نشیب گروه تاتر کارگاه گفتگو کنیم،در حالی که شما در اویل دهه هشتاد جز پرکارترین گروه های تاتری بود اما بعد از مدتی نمایش های گروه به سرانجام نمی رسید،دلیل این مشکل را شما در چه می بینید؟

 

شاید دلیل اصلی مشکلات مالی و شخصی اعضا گروه بود که باعث شد گروه فعالیت هایش کمرنگ شود اما این به این معنی نیست که رابطه ما با تاتر قطع شده،گروه ما در این چند سال هم یکسری کارها انجام داد.

 

آیا برای مشخصی برای آینده دارید؟

در نظر داریم با یک برنامه ریزی مشخص و منسجم تر یک نمایش خوب و مناسب به روی صحنه ببریم که بزودی جزییات اش را مشخص می کنیم.


توضیح:در این عکس مجید سرنی زاده را در سمت راست می بینید،سمت چپی رضا غریب زاده بازیگر توانمند هرمزگانی است که به زودی مصاحبه با او هم منتشر می شود.

 

آینده خاکستری مصر بعد از مبارک...


بر اساس نظرسنجی موسسه معتبر (pew )  از مردم مصر:

82 درصد مردم از سنگسار زناکاران حمایت می کنند.

59 درصد مردم در کشمکش "مدرن"ها و "بنیادگرایان" طرف بنیادگرایان را می گیرند.

84 درصد مردم با اعدام مسلمانی که از دین خارج شوند موافقند.

90 درصد مردم به آزادی مذاهب اعتقاد دارند.

75 درصد از مردم هم با سانسور مخالفند.

88 درصد آنها از سیستم قضایی مستقل حمایت می کنند.

80 درصد مدافع آزادی بیان هستند.

توضیح:کارتون بالا را از این سایت برداشتم،مطلب هم از ماهنامه مفید "مهرنامه" شماره 9

نگاهی کوتاه به نخستین جشنواره عود نوازی خلیج فارس



یک اتفاق خوب،یک شروع دوباره،یک قدم دیگر،این بار به کوشش آقای فرهاد محمدی از هنرمندان موفق موسیقی هرمزگان و انجمن موسیقی،اولین جشنواره عود نوازی خلیج فارس برگزار شد.در این جشنواره تمامی هنرمندان مطرحی که ساز عود را می نوازند اجرای برنامه داشتند.که به گفته مخاطبین اجراها بسیار دلنشین و لذت بخش بوده است.در این برنامه آقای مجید ناظم پور که سال ها به شکل تخصصی درباره این ساز پژوهش کرده است در خصوص قدمت پنج هزار ساله عود در این برنامه سخنرانی داشتند.دعوت از ایشان یک اتفاق بسیار خوب و مفیدی بود که در این جشنواره رخ داد.

اما این برنامه چند ضعف بزرگ و اساسی داشت که امیدواریم و البته خواستاریم که در دوره های بعدی شاهد وقوع این بی نظمی ها نباشیم،در حالی که در استان ما پتانسیل اجرای برنامه های فرهنگی خوب و با کیفیت وجود دارد،جای تعجب داشت که چطور انجمن موسیقی با بی نظمی جشنواره به این مهمی را آغاز کرد.

اولین اشتباه از نطر من، ساعت بدی بود که برای شروع برنامه در نظر گرفته بودند،"5عصر" آن هم در شهری گرم بندرعباس اولین اشتباه انجمن موسیقی بود،نبود هماهنگی و نظم تیم اجرایی باعث آشفتگی عجیبی شده بود،شاید بهتر می بود که از صبح روز افتتاحیه همه وسایل،از صدا و تصویر و ویدئو .. چک می شدند نه این که عصر و  دقایقی قبل از برنامه، در حالی که مخاطب در سالن نشسته است ،بخواهیم صدا و ویدئو را تنظیم کنیم.

به نظر من  انتخاب دبیر جشنواره – فرهاد محمدی- به عنوان مجری برنامه هم کار درستی نبود،اگر چه آقای محمدی در این برنامه نشان داد که برای مجری گری تسلط خوبی دارد اما  قرار نگرفتن ایشان پشت تریبون و گفتگو های احساسی ایشان بیشتر فضا را به کارگاه آموزشی تبدیل کرده بود تا یک جشنواره تخصصی ،با آرزوی تداوم این جشنواره ارزشمند و مفید در سال های آینده و خسته نباشید به همه دوستان.

توضیح خودمونی:من اگر به عنوان یک مخاطب در وبلاگم برنامه های فرهنگی و هنری استان هرمزگان را نقد می کنم،قصدم به شدت و با تمام وجود بهتر و حرفه ای تر شدن فضای فرهنگ و هنر استان هرمزگان است.

گفت و گویی با انجمن های هنری/محمد ذاکری(لاتیدان)


هنرمند در فردیت خود آفرینش‌گر آثارهنری خویش است و هیچ‌کس را حق چون و چرا و چگونگی در این ساحت شخصی نیست. با این حال وقتی هنرمند پوسته‌ی فردیت را کنار نهاده و خود و هنرش را با دیگران در میان می‌گذارد وارد یک گفت‌وگوی دوطرفه با جامعه شده است که لازمه‌اش پرسش از یک سو و توقع پاسخ از سوی دیگر است.

انجمن‌های هنری استان‌ها یکی از مراکزی هستند که هنرمندان این دیالوگ با مردم را در آن تمرین می‌کنند. از همین‌رو نیز از سوی جامعه توقع خاصی را از هنرمندان عضو و مدیران‌اش طلب می‌کند توقعی که نوعی گفت‌وگوست و بی‌پاسخ نهادن آن نوعی سهل‌انگاری.

نمی‌‌توان مسوولیتی اجتماعی (چون عضویت و مدیریت یک انجمن هنری) را قبول کرد ولی برای مردم برنامه‌ای کاری و تقویمی سالانه نداشت و گرد آموزش و اجرا و جشنواره و برنامه و... را خط کشید.

حقیقت این است که در بررسی یک ساله انجمن‌های هنری و ادبی استان نمی‌توان تلاش‌ها را ندید و در برابر کم‌کاری‌ها بی‌تفاوت بود و گذاشت سال پشت سال تا تلمباری بشود از توقعات و مطالباتی که ارزش اجرای آن در زمان خودش باشد.

از این چشم‌انداز است که می‌توان گفت «انجمن موسیقی هرمزگان» در 6ماه گذشته در قیاس با سایر انجمن‌ها از لحاظ عملکرد بیرونی  خوبی برخوردار بوده است.

یک سال قبل که بحث طرح لقب «پایتخت موسیقی کشور» برای بندرعباس بر سر زبان‌ها افتاد بسیاری با طنز و تحقیر و برخی معتقدان (چون من) با اکراه و تردید در مساله نگاه کردیم.

مشکل از نبود استعداد و ظرفیت‌های موسیقیایی نبود بلکه دغدغه‌ی همه‌ی ما از جنس دیگری بود. تردیدهایی بزرگ از قبیل: مشکل تاریخی موسیقی در جوامع اسلامی، نبود فرهنگ درست موسیقیایی در بین مردم، غلبه توقعات بزمی از موسیقی نسبت به توقعات هنری، تا مشکلات عملی چون نداشتن سالن و فضای مناسب، سیستم صدابرداری قابل قبول در هرمزگان، مشکل صدور مجوز اجرای کنسرت و سخت‌تر از آن مجوز انتظامی و...

آن‌چه اما عملا به وقوع پیوسته تلاشی پیگیر برای غلبه بر همه‌ی این مشکلات بوده که حتی نوشتن آن بر روی کاغذ مشتی می‌شود نمونه‌ی خروار، از این‌روست که معتقدم آن چه رخ داده، فوق‌العاده بوده است.

از همایون شجریان گرفته تا حسین علیزاده تا احسان خواجه امیری و...

از اجرای موسیقی کلاسیک غربی گرفته تا عودنوازی محلی هرمزگان و از کنسرت پاپ هادی آرمین گرفته تا راک سیم هفتم و...

اتفاقاتی بود که در فضای هنری استان رخ داد وتا پیش از خود یا سابقه نداشته یا بسیار کم‌سابقه بوده است بگذریم که در سطح کشوری نیز این مشکلات کم نبوده‌اند.

یقینا بسیاری از هنرمندان حاضر موسیقی هرمزگان جوهر خود را از هنر فردی خود گرفته و مدیون کسی نبوده‌اند اما برای مردم حضور این استعدادها در صحنه و تداوم چنین برنامه‌هایی بدون مدیریتی فعال از جانب انجمن موسیقی استان غیرقابل تحقق بوده است. هرچند برخی ضعف‌ها در برگزاری موسیقی آیینی و انتخاب داوران آن قابل تامل است اما برآیند کلی را مثبت باید ارزیابی کرد.

حالا این را بگذارید مثلا در کنار انجمن خوشنویسی که من تا قبل از نوشتن این متن به وجود خارجی آن هم شک داشتم! چه برسد به فعالیت‌هایش.

شهروندان دیگر را البته نمی‌دانم.

جدا از انجمن عکس و تلاش چند سال‌اش که سنتی موفق را سامان داده‌اند دیده نشدن سایر انجمن‌ها در یک سال گذشته را نمی‌توان با اغماض گذشت.

انجمن شعر که روزگاری در دهه‌ی 65 تا 75 از پیشروترین انجمن‌ها بود هم‌چنان در پیله‌ی شعر نو غزل مانده است. انجمن سینمای جوان هم که مهم ترین فعالیت اش اکران چند ماهه ی  فیلم استعفای رییس انجمن اش است.!انجمن ترانه وتعزیه هم که حضوری تازه داشته اند.

در حوزه‌ی هنرهای تجسمی نیز اگرچه خبرهایی از کارهای فردی احمد کارگران در بیغوله‌های فین و موسا عامری‌پور در گوشه‌هایی از ساحل‌ها به گوش می‌رسد اما جدا از دغدغه‌های فردی که محترم است اما شاید در حوزه اخبار هنری کشور هیچ رویدادی به اندازه ساخت فرش خاکی‌شان در هرمز، خبرساز و تاثیرگذار نبود. خبری که تا مدت‌ها پس از انجام کار هم ورد زبان‌ها بود و چندهزار نفر را به تماشای خود کشاند و توجه‌ها را به انجمن تجسمی هرمزگان معطوف کرد.

با این حال مدت‌هاست که نه تنها از ساختن فرشی خاکی که از بافتن حصیری بادی هم خبری به چشم نمی‌خورد.

امیدوارم که دوستان عزیز این نوشته را نیز در فضای یک گفت‌وگو بدانند و از آن سوی سکه نیز روایت کنند که لاتیدان گوشی است برای شنیدن پاسخ‌ها.

توضیح:دوستان عزیز هنرمندی که می خواهند وارد این گفتگو شوند،نظرات خود را در وبلاگ لاتیدان بگذارند.

شعری از موسا بندری

این زنی که نشسته      روبرویم

خیال صبحانه مفصل یک گریه گریخته است

و ریخته است       چیزهای درهمی بر انگشت ام 


مشت ام     باز است     که کبوترهایش را 

آهای    نیلوفرهایش را     چه بهترهایش را     و کبودترهایش را  


ای که دیر می کنی       و مرا       از خود و از همه چیز سیر

بگیر این عروسک نیمه خواب        از این همه آب     که سیلی است     خیلی 


من به ریتم قشنگ خودم سوارم        و     بیکارم

کار     از شانه هایم می گرید       از شبانه هایم می گوید

شما را چه به این حرف ها    که      صرفه نبرد آن که


همین آن که هم نفهمیدم          که بود     چه بود

وقتی از خودت بیرون می ریزی          بی چون می ریزی      

برگ ریزی یک روز پاییز مثلا         و نیز مثلا     


دیروز با خودم دعوا کردم        پریروز با تو

هر روز با جدول ناتمام چشمانی        که آنی

می دانی چقدر کشته داده ام         در جنگی که با خون خود داشتم

چقدر کشته      توبگو پشته     آغشته همین رنگ چونی که عشق


عشق مگر پیاده بیاید       پنجره باز کند        و     چیزی آغاز کند

در آدم      که         آه دم نزن

ای سکوت رنگین عاشق شدن .