بهشب

یادداشت‌ها

بهشب

یادداشت‌ها

ارزش نقد عملی عقیل دادی زاده

ده سال است من شاهدم که برخی گروهای  تئاتری در سراسر هرمزگان،نمایش هایی را به روی صحنه می برند که در چند چیز با هم مشترک هستند.


1.داستان احتمالن یا در مورد مردی است که به دریا رفته و زنی است که منتظر است،یا در مورد کدخدایی است که به کشاورزان ظلم کرده و یا مرد جوانی است که به دلیل بیماری ناشناسی به درختی بسته شده است و....


2.در همه آثار دهل و جشن عروسی و سرکنگی وجود دارد و هر هفت دقیقه یک بار صدای ساز و دهل در این نمایش ها شنیده می شود.


3.در همه آثار پوشش لباس زنان و مردان شبیه هم است و بازیگران تقریبا به یک شکل بازی می کنند،با یک صدای مشخص و یک حس از قبل تحمیل شده.


4.درپایان بیشتر این نمایش ها،شخصیت های خوب بر شخصیت های بد غلبه می کنند و همه چیز به خوبی به پایان می رسد.


دغدغه بیشتر این گروه های تئاتری شرکت در جشنواره های سفارشی است و به همین دلیل چند روز مانده به جشنواره دور هم جمع می شوند و به راحتی یک نمایش را آماده می کنند.

یک نفر احساس کارگردانی می کند و چند نفر هم می شوند بازیگر،گروه موسیقی هم که از قبل مشخص است،لباس و دکور و کمی نور پایان ماجرا است،حالا فلان اثر برای فلان جشنواره آماده است.


مخاطب تئاتر خسته از این تکرار ها است،گاهی با ترک سالن موقع اجرای نمایش اعتراض می کند،گاهی مثل من موضوع را رسانه ای می کند و گاهی مثل عقیل دادی زاده عصیانگری می کند.


چند روز پیش به دعوت موسا عامری پور (مجسمه ساز و نقاش هرمزگانی) برای دیدن اثری با نام "گفتگو با باغ" وارد نگارخانه فرهنگسرای طوبا شدم،اجرا شروع شد و من بلافاصله متوجه تصاویر تکراری شدم که در بالا به آن اشاره کردم،فقط با این فرق که در اینجا چیدمان زیبا تر بود و از رنگ ها بهتر استفاده شده بود،اما تصاویر و حرکات و پوشش  حس و حال همانی بود که که این سال ها بارها تکرار شده است.

ناگهان اتفاقی عجیب رخ داد،عقیل دادی زاده (بازیگر و داستان نویس هرمزگانی) که به این اجرا دعوت شده بود،تصمیم گرفت که نقد عملی را تجربه کند،او همه صحنه را بر هم زد،درخت خشک شده را انداخت،بازیگر مرد را به زمین پرتاب کرد،لباس بازیگر زن را با خاک کثیف کرد او حتی به نور هم رحم نکرد و آن ها را جابه جا کرد و بعد به سمت تماشگران ساکن رفت و آنها را هم به جنب و جوش دعوت کرد.

عقیل به شکل بی رحمانه ای به جنگ تکرار رفت،تکراری که ریشه خلاقیت و نوگرایی را می سوزاند،تکراری که هنرمندان را تنبل کرده است،تکراری که اجازه نفس کشیدن تازه را از خیلی از هنرمندان گرفته است.


اگر چه بعضی ها از حرکت عقیل دادی زاده خوششان نیامد(طبیعی است) اما ارزش این اتفاق و جسارت را می شود در ذهن هنرمندان هرمزگان دنبال کرد،بعد از این اتفاق بود که بحث های تقریبا مفیدی در بین هنرمندان شکل گرفته که همچنان ادامه دارد.


توضیح:سعی کردم مطلب زیاد بلند نشود،قسمت هایی از مطلب را حذف کردم،با این حال اگر سوالی پیش آمد در قسمت نظرات پاسخگو هستم.فقط خواهشمندم که اگر ترسو هستید و با نام خوتان نظر نمی دهید،حداقل در نظرات به کسی توهین نکنید.در همین باره قبلا هم نوشتم.کلیک کنید.



نظرات 13 + ارسال نظر
ایسا/تئاتریکال شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:31 ق.ظ

بهروز جان مطمئنی همه گروه ها به همینگونه که شما اشاره کرده اید در حال فعالیتند؟

نه ایسا خان.فکر نمی کنم تو مطلبم کلی صحبت کرده باشم.منظورم با بخش خاصی از گروه هاست که البته تعدادشان کم هم نیست.مثال هم بزنم؟

امیرعلی شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ق.ظ

تصور کن مشغول اجرای تئاتر " تنها سگ اولی " هستی ، کلی هم رفتی توی حس ،‌ بعد یکی مثل آقای دادی زاده احساس می کنه این کار دیگه خیلی تکراری شده ، یه احساس شخصی که ممکنه درست هم نباشه ، بعد حمله می کنه روی صحنه ، همه چیز رو بهم میریزه ، بازیگرا رو پرت میکنه روی زمین و . . . واقعاً چه حسی پیدا می کنی ؟ تماشاگرا چه حسی پیدا می کنند ؟ . . . بهروز جان من فکر می کنم هنوز بهترین راهها و درست ترین کارها برای اینکه ناخوشنودیمونو از یه کار هنری نشون بدیم ،‌ همون ترک سالن و همون نوشتن نقد روی اون کار باشه ، ادب حکم میکنه حداقل موقع اجرا حتی به یه کار ضعیف هم احترام گذاشته بشه .

اون یک اجرای تئاتر نبود امیر علی.
صاحب اثر گفته بود این یک پرفورمنس است و خوب در این گونه آثار هم احتمال اتفاق زیاد است.

ماهی بالی شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:14 ب.ظ http://mahibali.blogsky.com

هر چند اینتر اکتیو بودن یکی از شاخصه های هنر جدیده و توی تئاتر هم اگه باشه خیلی کمه ولی من محمد سایه بانی از امیر علی عزیز که نمی دونم کیه دعوت میکنم در اولین اجرای نمایشی که من در آن حضور دارم به روی سن بیاد و همه چیز را بهم بریزد .

نوید شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:23 ب.ظ

موافق ام باهات، حرف دل منو زدی،نگاه توریستی به فرهنگ جنوب اون هم از دید خود هنرمندای اینجا این سال ها بدجوری ذوق زده، من که یه مخاطب عادی ام شخصا از فضای سنتی تو آثار نمایشی و ... فراری شدم دیگه

مسعود شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:25 ب.ظ

سلام بهروز
خوشحالم ازینکه رسالت وتعهدت رو سعی میکنی بنحوی شایسته بانجام برسونی
نکته خوبی که تو گفته هات هست اینکه ازدل تیاتر اومدی بیرون و به چیزایی اشاره کردی که خود تیاتریها چون داخلش هستند متوجه نیستند
افرین به تو

امان شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:58 ب.ظ

بهروز جان سلام این که این شروع نگاه جدیدتریرا دراین عرضه ارائه خواهد کرد شکی نیست و اجرای پرفورمنس ایده آلی هم از کار درنیامد
اما این خلاقیت وجسارت را به فال نیک می گیریم
به امید اجراهای دیگر

بله امان

احسان رضائی شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:49 ب.ظ

بهروز بابا جان ملت یه خبر اشتباهی توی وبلاگ شون ( خودم)کار کردن در مورد آوینیون نزدیک بود دودمانامان را برباد رفته ببینیم حالا می گویی بیایم وسط اجرای تنها سگ اولی میداند و ..... ژانگولر بازی دربیاورییم ؟؟؟؟؟

نفهمیدم منظور کامنت را احسان

سیاورشن یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:34 ب.ظ http://siavarshan.com

درود بهروز عزیز...
همه چیز را طوری بیان و آماده کرده ای که انگار بخواهی کار عقیل را توجیه کنی. کار خوب که نیازی به توجیه ندارد!
در این متن هم مانند متن پیشین از جای خودت (منتقد و تحلیل گر و مخاطب) و در دل عقیل قرار گرفته ای این بار و گفته ای: "عقیل دادی زاده (بازیگر و داستان نویس هرمزگانی) که به این اجرا دعوت شده بود،تصمیم گرفت که نقد عملی را تجربه کند"
تو هنوز با این همه زحمتی که کشده ای نتوانسته ای یک متن منصفانه از این اجرا بنویسی که مخاطب توان قضاوت داشته باشد...خودت می بری و می دوزی و نتیجه گیری را هم تحمیل می کنی مثل برخی رسانه ها که...استفاده از جملات و کلمات زیبا نمی تواند خاصیت یک رویداد را تغییر دهد...
من تو و همچنین عکیل و داستانهاش را خیلی دوست دارم یه وخت فکر بد نکنی....

ما در گفتگو هم به نتیجه نرسیدیم سیاورشن.به هر حال نظرت محترم.

بنیامین جوادی یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:35 ب.ظ

مرسی داداش بهروز
با حرفات موافقم هنر کلا دوچار کلیشه شده منم مدت هاست به یه خونه تکونی در نگاه و اجرای هنری فکر می کنم اما خوشحالم که دارم تجربه های تازه ای در شاخه های هنری بین بچه ها می بینم جای خلاقیت و ساختار شکنی در آثار خالی
عقیل هم پسر رک و دلسوزیه مطمئن باش پشت کارش تفکره
به امید هرمزگانی آباد و جامعه ی هنری در خور خاک پاکش

ممنون بنیامین عزیز

صالح یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:24 ب.ظ

من یه جورایی از کار عقیل خوشم اومد.
همیشه دوست داشتم به طرف کارایی که به شعور تماشاگر توهین میشه گوجه پرتاب کنم یا داد بزنم و از سالن برم بیرون یا... اما اعتراف میکنم که هیچ وقت دل این کارو نداشتم
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

کشکنگ چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:10 ق.ظ http://keshkang.blogsky.com

یعنی چی گوجه پرتاب کنم و هنر دچار کلیشه شده وعقیل هم پسر رک و دلسوزیه مطمئن باش پشت کارش تفکره و دعوت میکنم در اولین اجرای نمایشی که من در آن حضور دارم به روی سن بیاد و همه چیز را بهم بریزد ...
این حرف ها یعنی چی آقایان محترم ؟ صاحب اثر واسه اجرای خودش دارای تفکر بوده . به شعور اون آقا توهین شده... هرکی خوشش نمیاد بره بیرون از سالن.
بهروز عباس دشتی خود شما از اون اجرایی که گفتی برای ورود به سالن باید کفشاتون و درارین و خیلی ها در نیاوردن ناراحت شدین... من با احترامی که به آقای دادی زاده دارم وهرکی هم دوست داره به این گفته من بخنده این و میگم که:
دوره ی این خاص بازی ها خیلی وقته تموم شده...

دوست عزیز عصبی نشو.این فضایی که موسا عامری به وجود آورده بود صحنه تئاتر نبود.برای آشنایی با پرفورمنس آرت کمی مطالعه کنید.
بهنام جان آن روز اجرا تو حضور داشتی؟

آتش جمعه 14 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:38 ب.ظ http://www.meraj-85.blogsky.com

هنر برای ما دچار کلیشه شده و ما از هنر روز دنیا عقبیم حتی هنرمندان پرادعای تهرانی. به نظر من کلیشه خوبه اما اگه پخته شده باشه و فرقشو با کپی بفهمییم.خیلی ساله که تئاتر بندر از چیزی که عقیل میگه فاصله گرفته اما از کپی نه.اتفاقا تئاتر سنتی جز تئاترهای سنگین و با شعور دنیاست اما ما شتاخت خوبی از روش اجرای اون نداریم.

جباری دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:05 ق.ظ

سلام متفکران.. به قول استاد ا.ن فضای هنری هرمزگان مسموم است..
به اعتقاد من بهتر نیست به جای حرف اثر ؛ خلق اثر کنیم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد