نزدیک ساحل در یک فضای نیمه تاریک دو آقا پسر جوان در حال بار زدن سیگاری بودند(بنگ می کشیدند)؛ آن طرف تر دو آقا پسر جوان دیگر مشغول سرگرمی عجیبی بودن،آنها با موتور پرنده هایی که لب ساحل نشسته بودند را فراری می دادند و چقدر خوشحال و شاد بودند از این کارشان،پسر دیگری را دیدم که فلوت می زد و مردم به او پول می دادند،یاد خیلی از دوستان هنرمندم افتادم که بی کار هستند،به نظر من شغل شریف است،موسیقی زنده اجرا کردند برای مردم.
سلام بهشب
به وبلاگ من خوش آمدی:
http://radiomona.blogsky.com