سال 1370 به بندرعباس آمدم. آن زمان کودک دبستانی بودم که با اشتیاق سعی میکردم هر نوشتهای را بخوانم، همیشه خواندن دیوار نوشته ها برای جالب بود. روی دیوار بعضی از محله ها؛ بزرگ نوشته شده بود "تیپ تنگ ممنوع" آن سال ها اگر کسی شلوار "لی" میپوشید احتمال داشت توسط اشخاصی که تفکر سنتی داشتند مورد تمسخر قرار گیرد؛ با چشمان خودم چند نمونه درگیری و دعوا به همین دلیل در مرکز شهر مشاهده کردم.
در بخشی از بیانیه چند هنرمند هرمزگانی که چندی پیش منتشر شد با مطلب جالبی روبرو شدم که من را یاد همان جمله معروف "تیپ تنگ ممنوع" انداخت. به نقل از بیانیه:[در حالی که دست و بال هنرمند را برای انعکاس صدای جامعه به بند کشیدهایم ، کشتی های غارتگر فرهنگ با شوها و شبکه هایشان در خانه ها آشیانه کردهاند. به موها و مدل ها و چهرههای جوانان در خیابان نگاه کنید تا بدانید ویران ساختن یک جامعه نه با موشک ها و بمبهای بزرگ که با برچسبها و سست کردن هویت ها شکل می گیرد] پایان نقل.
این که ما درک جامع و درستی از جامعه و نسلهای بعدی خود نداریم باعث میشود که به مسائل این چنین نگاه کنیم. ایراد گرفتن شما به مدل مو و پوشش جوانها از آن حرفها بود که باعث تعجبم شد. شاید جمله ی "ما در یک دهکده جهانی زندگی میکنیم" را شنیده باشید. در این دنیا که با سرعت عجیبی هر روز مدرنتر میشود؛ جوانان شهری کوچکی در جنوب ایران علاقمند به تقلید از خواننده یا بازیگر مورد علاقهشان هستند و مدل مو یا لباس پوشیدنشان شبیه فلان بازیگر میشود؛ امروزه این واقعیت اشکالی دارد؟ شاید شما از این نوع لباس پوشیدن و مدل مو خوشتان نمی آید، درست مثل همان کسانی که از "شلوار تنگ" متنفر بودند. حالا اگر از فردا جوانان اروپایی شروع کردند به پوشیدن کندوره و لنگ! ، و دختران اروپایی به شکل زنان قاجار ابروهایشان پیوندی شد تکلیف چیست؟ ما تهاجم فرهنگی کرده ایم؟و آنها بی هویت می شوند؟ .آیا می شود شعر و نمایش نامه پست مدرن نوشت اما عین حال در توهم آن بود که بیگانگان در حال عوض کردن مدل موی جوانان ما هستند؟ پس فرهنگ مان دارد به یغما می رود.
نکته:با قسمت های زیادی از این
بیانیه موافقم و با قسمت هایی از آن هم به شدت مخالفم؛اگر حوصله ای بود
دوباره می نویسم.مطالب این وبلاگ زیاد بلند نمی شود.
اگر سوالی هست در کامنت ها پاسخگو هستم./نقاشی از Alan Ebnother
عکسهای زیبا از رویدر در وبلاگ کوه شب رویدر
آدرس:http://www.aref1359.blogfa.com/
سلام بهروز جان...
در راستای انتشار بیانیه هنرمندان
( متنفرم از جماعت نان به نرخ روز خور و متاسفم برای آقایانی که از حرف تا عملشان فرسنگها فاصله دارد .)
چه بامزه
من اصلا نخوندم بیانیه رو
اگه کانورس و جین و موهای افشون و کلاه و شال گردن و این قبیل چیزها بی فرهنگیه، عکس اون آقای خوش تیپ با موهای افشون و شال گردن و "تیپ تنگ" تو بنر وبلاگ چه میکنه؟!
مرحوم پدربزرگ من بیشتر از این جامعه ی فعلی و نیازهاش رو "می فهمید"
سلام بهروز جان خبری ازت نیست...
من تمام این بیانه رو نخوندم واسه همین هیچ نظری ندارم ولی به شخصه از ایجاد یکسری جنجال و شلوغکار یموافق نیستم.
سلام خوبم.امیدوارم تو هم خوب باشی
من با قسمت هایی از بیانیه مخالف بودم نظرم رو نوشتم.
بهروز عزیز
گمان نمی کنم هدف دوستان هنرمندمان از طرح این موضوع ارائه سلیقه شان باشد . که اصلا سلیقه مهم نیست چه باشد. مهم هویتی ست که اگر به پوچی بگراید و از خودبیگانگی حاصلش شود در یکی از نماهای ظاهریش، خود را به شکل جوانهایی که اشاره کردی به تصویر می کشد.
درست است که جهانی شدن تاثیر خود را بر نقطه نقطه ی زمین گذاشته است اما در کنار همه ی خوبیهایش، المانهای منفی دارد که اگر هوشمندانه عمل نشود تاثیر مخرب آن در فرهنگ یک ملت و در ادامه هویت نسل جدید یک سرزمین محسوس و مخرب خواهد بود.
بیانیه را خواندم و یکی از اولین کسانی بودم که آن را در وبلاگم به اشتراک گذاشتم. نه به این خاطر که امضا کنندگانش دوستان من بودند که غیر از یک دوست قدیمی (صاحب این وبلاگ)، بقیه را یا اصلا ندیده ام یا دفعات آن کمتر از انگشتان دست است. نه به این خاطر که با هنر همه آنها موافق یا حتا آشنا هستم. تازه با بخشی از ادبیات آن بیانیه هم موافق نبودم.
من فکر می کنم برای حمایت از یک حرکت، لازم نیست با همه افراد آن یا طرز فکرشان یا جملات و کلماتشان موافق باشیم و حتا لازم نیست صد در صد خواسته هایشان و تحلیلشان از شرایط، درست یا مطابق میل ما باشد. اتفاقاتی که در کشور و در استان افتاده و همچنان در حال وقوع است را حتا اگر فقط از منظر "فرهنگی" نگاه کنیم، مثبت نیست و متاسفانه مدیران نتوانسته اند (اگر نگوییم نخواسته اند) غیر از شعار، کار دیگری کنند. تا اینجا که همه اشتراک نظر داریم، نداریم؟
به وضع نابسامان انجمن ها، تعطیلی کنگره ها و فرهنگسراها و ... که همگی اذعان داریم، نداریم؟
هیچ کس توقع ندارد از این استان، مشکاتیان، کیمیایی، حاتمی، مهرجویی یا ... بیرون بیاید. بله درست است هرمزگان نه قطب تئاتر است نه پایتخت موسیقی! ولی همین جوی باریکی که هنوز هست، همین تئاتر، همین عکس، همین فیلم، همین شعر، همین موسیقی، گیرم که نیم بند، گیرم که نه چندان فاخر، با ارزش است و وظیفه مسوولان است که حمایت کنند همان طور که در خیلی از کشورها، دولت مردان و مدیران بخشی از سرمایه ای که متعلق به مردمشان است را در راه هنر و فرهنگ سرمایه گذاری می کنند. جالب اینجاست که این کار را نه با برداشت از سرمایه ای ملی مثل نفت و توزیع صدقه ای آن، که با مدیریت صحیح و جذب اسپانسر انجام می شود. بدون اینکه چرتکه بیاندازند ببینند نتیجه این سرمایه ها، موتزارتی، بتهوونی، چیزی در می آید یا نه!
هر حرکت اجتماعی چه سیاسی باشد و چه فرهنگی، یعنی همصدایی صداهای مختلف برای رسیدن به حداقل خواسته ها با همه تکثری که لازمه پویایی هر جمعیت زنده است. آن طور که من از این بیانیه استنباط کردم، این خواسته ها نه آرمانی است و نه نسنجیده.
من به عنوان یک نظر، فکر می کنم تاختن به شهروندانی که حتا اگر به نظرمان اصلا هنرمند نباشند، با عناوینی مثل "منم منم کردن"، "غر زدن"، "سطحی نگری"، "نقاب روشنفکری زدن" و ... فقط با این توجیه که ادبیات بیانه شان ما را یاد معلم های دینی مدرسه می اندازد، کمی دور از انصاف است. شهروندانی که به جای رسیدگی به این همه شغل بی دردسر و پردرآمد، دغدغه هنر و فرهنگ دارند و این دغدغه را با کارشان نشان داده اند، حتا اگر ما با هیچ کدام از کارهای هیچ کدام از آنها موافق نباشیم، شهروندانی که در این دوره خاموشی هر ساز مخالف با الصاق برچسب های سیاسی، خطر بیانیه دادن را به جان خریده اند، آدم را یاد این سوال می اندازد که:
راستی من و شما چه کرده ایم؟
سلام
دلتنگتم رفیق
بیانیه چه قدر کلیشه شده این کلمه
شاید هم مضحک
به روزم
من با حرفهای "من" موافقم البته نه همه اش. با اون بیانیه هم با قسمتهاییش موافقم.ولی باید دید این دوستانی که بیانیه داده اند دنبال احقاق حق هنرمندان و یا فرهنگ و هنر این منطقه هستند و یا دنبال خرده و حساب شخصیشون، با شناختی که از دوستان صادر کننده بیانیه دارم البته به غیر از یک یا دو نفرشون بیشتر مورد دوم در موردشان صدق میکند تا مورد اول . کمی هم به خود رجوع کنیم قبل از هر گونه انتشار بیانیه ای تا پایه های لرزان روابط بینمان از این ویرانتر نگردد.
نمیتوان یک بیانیه را به خاطر یک یا دو سه نظر درست قبول و ترویج کرد گاهی یک نطر ویرانگر در یک بیانیه و یا حرکت میتواند فرصتهای زیادی را زایل نماید یا نتیجه های منفیش بیش از مثبتش باشد
ایا هدف وسیله را توجیح میکند؟ کسانی که خود منتقد ادبیات و رفتارهای سیاسی در وادی فرهنگ به ویژه از نوع کلیشه و شعاریش بودند حالا خود با همان ادبیات و یا شبیه آن بیانیه صادر میکنند و دم از تهاجم فرهنگی میزنند کسانی که تا دیروز مدعی آزادی سلیقه و رفتار و مخالفت با سنت بودند حالا وامصیبتا از فارسی وان و ماهواره و مد سر داده اند
آیا این غرض ورزی و ریاکاری نیست؟
آیا با ریاکاری و شعارهای تظاهری فرهنگ و هنرمان درست میشود؟
راستی اینها که مدعی ارتباط هنر با مردم شده اند تا حالا حتا یک کار برای مردم انجام داده اند؟کدام شعر و ترانه واثرشان برای مردم ویا مردمی بوده است؟
تاحالا که پی پز روشنفکری و متفاوت بودن و متهم کردن دیگران به نفهمی و عوامزدگی بودند حالا چه شده است که داعیه دار دلسوزی برای مردم و فرهنگ مردم یا سنت شده اند تا دیروز تیپ متفاوت و موی بلند و کلاه کج خوب بود حالا برای شعار و برخورد با دیگران بد شد؟
تا دیروز ماهواره در خانه هایتان پز روشنفکری بود حالا با فارسی وان و مد نشاته تهاجم شد؟
و.........
ممنون