با گروهی از بچه های دبستان شهید ابراهیم تنیده نمایشی را آماده اجرا کردیم؛این نمایش برای جشنواره دانش آموزی کار شده که شنبه در سالن غدیر ساعت 2 ظهر برگزار می شود.اما ما قصد داریم که فردا هم یک اجرای خصوصی برای خانواده های بازیگران برگزار کنیم، از دوستان علاقمند دعوت می شود در صورت تمایل ساعت 9 صبح در سالن غدیر واقع در رسالت جنوبی حضور داشته باشند.مدت نمایش 15دقیقه است.
واااااااااااااااای
شهید تنیدههههههههههههههههههههه
مدرسه ی مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
یادش بخیر کلاس اولی بودم گم میشدم تو حیاط به اون درندشتی (البته اون موقع که من 6 سالم بود واسه من خیلی بزرگ بود!) وای چقد راه مدرسه تا خونه رو پیاده گز کردیم با شکم گشنه. اون نونواییه هنوز هست؟ با اون میوه فروشیه (یه بار کلاس چهارم بودم بچه ها هلو دزدیدن ازش) اون جنگله هنوز هست؟ که وقتی بارون میومد آب جمع میشد و بعد از تعطیلات عید پر بود از قورباغه های کوچولوی مامانی. عاشق قورباغه ها بودم. کلاس سوم که بودم یه بار 53 تا قورباغه ی کوچولو جمع کردم تو کوله پشتیم که ببرم خونه ازشون مراقبت کنم. واسه اینکه نفس بکشن و خفه نشن زیپ کوله پشتیمو باز کردم همشون پریدن تو کلاس خط کش معلم نواخته شد رو انگشتام تا سه روز نمیتونستم مداد بگیرم دستم! کهورهای پاکستانی و ایرانی تو راه مدرسه... عین اسکل ها گل کهورها رو می کندیم میذاشتیم لای موهامون... فک میکردیم دیگه خوشگلتر از اینا نیست تو دنیا. هنوز دانشجوی کشاورزی نشده بودم که 4 واحد گلکاری بخونم با انواع و اقسام گلهای زینتی آشنا شم و یه روزی بهم بگن کهور یه درخت مزاحم و بادشکنه... عاشق خرزهره و گل کهور و ختمی چینی بودیم. تنها گلهایی که تو راه مدرسه مون بود! وای که من چقد نوستالژیکم گرفت با این پستت. کاش تو خود مدرسه این نمایشه اجرا میشد. اقلا به این بهونه مدرسه ای رو که تمام بچگیم توش گذشت میدیدم. بعدترها اون مدرسه دو شیفت پسرانه شد. بزرگتر که شدیم کلا یه دیوار گنده کشیدن بین دخترها و پسرها. با اینکه الان بیشتر دوستهام پسرند، ولی هیچی مث بچگیا نمیشه. لی لی و وسطی و هفت سنگ با پسرهای شیفت ظهری... کلاس پنجمی که شدم، بزرگ شدم، خانوم شدم; یه خط قرمز بیریخت کشیدن بینمون گفتن: دخترا اینور، پسرا اونور...
خیلی حال میده مدرسه تنیده
خیلی حال میده یه پست ساده خبری بنویسی یه نفر اینقدر خوشحال بشه
به توی بندر که در سال ۲ بار نمایش اجرا ابوت غنیمتن و سعی اکنم به خو برسونم
سلام
تونستم میام
اه چرا تو خود مدرسه اجرا نمیشه نمایش؟
من به چه بهونه ای بیام مدرسه ی قدیمیم؟ :(
بهروز اون کلاس ته ته ته راهرو رو دیدی؟ دست راست آخرین کلاس.
کلاس اولی من اونجا گذاشت..!
من رو نیمکت اول ردیف وسط مینشستم! بس که کوچول موچولو بودم تو دست و پا گم میشدم. جذبه ی الانمو نیگا نکن. اون موقع ها جوجه بودم. کوشولوتر از جوجه هایی که باهاشون تئاتر تمرین می کردی.
زمانش خیلی بده نمیتونم بیام ....
دوست داشتم بیام...
منهم برای دوتا مدرسه بهم پیشنهاد شده که باهاشون کار کنم
اما اونا راهنمایی هستند ...
بهشون گفتم ساله دیگه...
تو هم ساله دیگه با راهنمایها کار کن تا باهم رقابت کنیم...
تا سال دیگر
موفق باشید...
امروزم که قربانت
ادیدی تئاتر دانش آموزی چه حالی ادیت
برنامه نمایشنامه خونی راه ناکردی؟
حتمن
اتام
برنامه نمایشنامه خونی راه ناکردی؟
بله امروز صحبت اکنیم
سلام
موفق باشید.
کاری داشتی که من میتونم انجام بدم بهم زنگ بزن.
ممنوننتم دایی
واییییییییییییی من عاشق اینم که با بچه های دبستانی نمایش کار کنم خیلی حال میده البته با مهد کودک کار کردم کاش میشد کار کنم دوباره
گفتید ساعت ۲ بعد از ظهر امروز هم همون نمایش اجرا میشه ؟
بله