قبل از شروع بگم ازآنجایی که معتقدم در فضای مجازی باید از هرگونه زیاده گویی پرهیز کرد.به همین دلیل سعی بر آن دارم که نوشته هایم را هر چه کوتاه تر و مفید تر در اختیار مخاطبین قرار بدهم،از این رو بعضی از دوستان گلایه میکنند که وب نوشته هایت خیلی تند تند موارد قابل بحث را جمع و جور میکند.بگذریم،پس از جنگ جهانی دوم هنر تعریف های جدیدتری پیدا کرد،تمام اقشار جامعه که از جنگ،کشتار هم نوع،دیکتاتوری و فقر...به تنگ آمده بودند،دست به دست هم دادند تا آینده را بسازند و سالهای باقیمانده عمر را با آرامش زندگی کنند.هنرمندان هم همراه با روشنفکران و روزنامه نگاران و کارگران ودیگر مردم انرژی زیادی برای رسیدن به این هدف صرف کردند.نقاشان گالری ها را رها کرده به میدانهای شهر رفتند،بازیگران دست از گریم و نور مصنوعی برداشتند و در بازارها مشغول اجرا تاترهای خیابانی شدند،خلاصه هر کس به طریقی.
از اروپا به بندرعباس برگردیم.تعداد زیادی از هنرمندان به علت سیاستهای غلط وغیر هنری مدیران فرهنگی خانه نشینی و انزوا را ترجیح دادند،بعضی دیگر هم مهاجرت به شهرهای بزرگتر را بهتر دانستند.متاسفانه تمام جشنواره ها و کنگره ها سفارشی و با موضوعیت خاص در حال برگزاری است. که موجب از بین رفتن هنر ناب و اصیل میشود.تصور کنید اگر شاعری با وجود و حس زیبایش شعری در وصف پیامبر اسلام بسراید زیباتر است یا اینکه کنگره برگزار کنیم با فلان تومان جایزه با محوریت پیامبر اعظم نتیجه بسیار نگران کننده است هم برای دین هم برای هنر،زیرا که شعرها به سمت ریا میرود برای رسیدن به جایزه.در حالی که ذهن هنرمند مستقل است و باید به او اجازه داد که با تفکر باز آثارش را ارائه دهد.زیان های هنر سفارشی برای یک جامعه در طولانی مدت از ضرر های یک جنگ هم بدتر است.در شهر بندری ما هم گویا بعضی ها نوک بینی خود را میبینند و انگار وحی آمده که در هر برنامه شبه هنری شرکت کنند،در هر فیلمی بازی کنند بدون آنکه از فیلمنامه خبر داشته باشند،برای هر سازمانی برنامه های سرگرم کننده و دروغین اجزا کنند.تا فلان مدیر کارنامه سبزش را برای مدیران بالا دستش بفرستد و عنوان کند که ما موفقترین بودیم در حالی که واقعیت چیز دیگری است.نوشته ها زیاد شد آمادگی گفتگو با هر یک از دوستان را دارم.در چند روز آینده درباره بزرگترین فرش خاکی دنیا که قرار است در هرمز ساخته شود یه مطلب انتقادی مینویسم.
نکته:این خبر صبح ساحل را بخوانید کمی عجیبه؟
سلام و نخسته ..
ببینید هنر و هنرمند را با چه معیاری می سنجند و ارزش گذاری می کنند ! تبلیغ و ترویج برای جذب گردشگران ملاک هنر و هنرمندان شده ! شغل هرمزیها.. تور و لنج و گرگور و صید ماهی و مروارید و امثال آن قدمتش به سالهای سال میرسه ! ترک کردنش یک جورایی ناجوره ! چرا همین شغل رو ادامه ندهند ..میتونن ادامه بدهند با در اختیار گذاشتن امکاناتی با کیفیت بهتر !
جانا سخن از دل ما می گویی همینه""""
خوانندهای را میشناسم که تقویمی در دست دارد و به مناسبتهای مختلف ترانه میسازد و میخواند... ایشان حتی به حضرت خضر هم رحم نکرده... و در ترانهای خوانده حضرت خضر و سادات ادن به کفترو پر!
نعوذبالله انگار حضرت کفتر باز بودهاند!
این یک نمونه از هزاران اثری است که اینگونه ساخته می شود و همه همینقدر تاثیر و ارزش دارند که می بینیم.
سلام بهروز مه سربازی حال اکردم
سینا ما دوستت مهه.بوس
من می نویسم پس هستم
زنده باشی
سلام...... حتما به زودی ببینمت.
سلام
یه سر به ما بزن
یه کم برای اظهار تاسف دیر نیست؟؟؟؟این سوالیه که مدت ها پیش از برخی دوستان پرسیده شده که یا اینوری باش یا آنوری....یعنی تکلیفت را با ما مشخص کن...اما این کار را نمی کنند دوستان....هنر سفارشی همچون مدیحه سرایی برای شاهانرا ترجیح می دهند که مخصوص کوتوله هاست و در حیطه هنر جای نمی گیرد...حالا بروند بزرگترین فرش کره ی زمین را روی کره ی ماه هم پهن کنند با خاک آن مردم بدبخت.در ضمن حالا که موضعت رو مشخص کردی باید پایش هم بایستی.