تهاجم فرهنگی
ساختار پردازی واژه ها در ادبیات معاصر ما مدتی هست که دچار مرض دوگانگی و کج فهمی گردیده. چرا که منشع تولد اینگونه ادبیات واسطه جایگاه قدرتی و گاهی تقدس ارائه شده از سوی اقلیتی خاص میباشد.اینگونه است که واژه نگاری به سلیقه ها بیشتر شبیه است تا به مفاهیم.بله البته دعوای ما سر کلمات و اسم ها نیست.نقد ما بر تخریب مفاهیم است که از سوی همین نا مکان بودن نقطه ها متوجه میشود.
البته همشه هم تقدس ها به تنهایی تاثیر گذار نیستند گاهی هم هست که تعاریف از توی خیابان میزند بیرون و میشود سبک و سیاق. از زبان و ذهن مردود چماق بدستان زعفرانیه و لات و لوت های قیطریه و لمپن های ناصر خسرو...چیزی مثل <فیلم فارسی>؟.!یعنی فیلمهای کوچه بازاری و شیلنگ تخته دهه چهل و پنجاه سینمای ایران میشود شناسه سینمایی یک ملت.
یعنی وقتی در پلانی ما میبینیم شهناز تهرانی با بهروز وثوق خوابیده این بدون شک فیلم فارسیست و لابد سینمای متفکر انقلابی میشود سینمای مهرجویی.این قیافه دجال رخ را دو واژه تعبیر میکنند. واژه هایی که برای تعریف از صنفی پیشینه تفکری متوجه ان نیست و استاندارد فراگیری هم برای ان قائل نیستیم.اصاصا راه خود میرویم حتی اگر به چاه باشد.که میشود که:بهار عربی=بیداری اسلامی. ریاضت اقتصادی=اقتصاد مقاومتی. خلیج پارس=خلیج اسلامی.زیبا شناسی=فساد اخلاقی. تمایل به بدعتها=تهاجم فرهنگی و و و...
میگوییم غلبه فرهنگ یا واژگانی که کلاسه شده به بیانی:تهاجم فرهنگی؟؟؟ اما فرهنگ چیست؟ همه میدانیم فرهنگ یعنی کنش ها و واکنش های راهبردی که در ذات یک جامعه مدرن اتفاق میافتد. کما اینکه این جامعه مدرن متعلق باشد به قرون گذشته یا اینده. فرهنگ یعنی ایدوئولوژی موثر ارتباطات انسانها.فرهنگ یعنی ویترین اخلاق و تعامل در رفتار های متناسب با شرایط زیستی. فرهنگ یعنی کاملترین شکل دیپلماسی و دیالوگ برای امیختن با اقوام تا تجربه کردن رفتارهای ارتماسی انها.فرهنگ یعنی خوب.شما نمیتوانید بگویید چه خوب بدی. فرهنگ یعنی سفید و متمعنا نمی توان گفت:چه سفید سیاهی. خوبی و سفیدی امید هستند.عاشق میکنند و خرد می افرینند تا جا خوش کنند.مثل اشعار مولانا. مثل این تک بیت شیخ که میگوید :بنی ادم اعضای یکدیگرند...مثل اشعار شکسپیر و رمانهای ولیام فاکنر و رقص جمعی کولی های اسکاتلند در جشن پنیر...فرهنگ مهاجم نیست.پس هجوم نمی برد.پزیرش میشود. عشاق در برابر کرشمه فرهنگ تاب نمی اورن.چرا که انسانها به دنبال خوبیند و سفیدی. انچه مهاجم است و مخرب بدعتهاست. والبته تمایل فریبنده ادمیان به فرهنگ که گاه بدعتها خود را بجای فرهنگ قالب می کنند. مدل ها شاید گاهی گداری جزء ناچیزی از فرهنگ باشند !اما نه تمام فرهنگ. پس این که:تهاجم فرهنگی تعریف نا متعارفی است از انچه ما فرهنگش می نامیم .
سیدذبیح موسوی(کغار)
کوتاه و جامع و مفید کاملا درست است سید
ممنونم که خوندی بهروز جان
ببین دوست عزیز
مخصوصا در مورد مردم ایران باید همین ملاحظاتی که می فرمایید و لحاظ کرد. مردم ایران مردم با فرهنگ بسته نبودند که حالا اینا با سیاست های خودشون بخوان مردم ایران و از تهاجم به قول خودشون حفظ کنند. ایرانیا همواره در مجاورت با اقوام دیگه فرهنگ اونارو می پذیرفتند و تازه اونارو به فرهنگ خودشون در میاوردند. نمونش پ از فتح بابل بود که آناهیتا رو به عنوان اله آب و حاصل خیزی وارد دین خودشون کردند یا برای مثال در برخورد با اعراب
بر خورد با اعراب...عقب ماندگی از همین جا اغاز شد
و باز هم لذت امبو. اما اینبار بسیار مختصر و کارآمدو دوست داشتنی هسته. دستت درد نکنت باوا
و باز هم کربون کدت بامرد
بله. اینجوریام هس دیگه.
دنیای چپکی ما!
مطلب خوندنیه سید عزیز
سپاس
سلام ممنون سید من که می نویسی می خونم باز هم خواهم خواند خوب باشی .
خیلی دوست دارم این جمله ات را "فرهنگ یعنی خوب." ولی فرهنگ ارزش گذاری ندارد. فرهنگ ینی ""هست.""
یادم هست این جمله ات را دوم دبیرستان ب معلم گفتیم "فرهنگ پذیرش می شود" و اگر چیز دیگری غیر از قالب ذهنی شما بر ما اثر می کند دنبال ان چیزی باشید ک فرهنگ ما می نامیدش! و معلم اخم کرد...
فکر نمی کنم عقب ماندگی ما از برخورد با اعراب شروع شد
فکر می کنم دلیل اصلی عب ماندگی مملکت ما مغول ها و بعد هم سلسله قاجار بودند که در زمان پیشرفت تکنولوژی و انقلاب صنعتی در غرب مارو گرسنه و بی شواد نگه داشتند.
دقیقا.اما هجوم اعراب بیشترین نقش و البته تحقیر تمدن پارسی رو به همراه داشت.ممنونم که قابل دونستین دوست خوب
سلام سیدجان به خوبی به مطلب خوبی اشاره کردین
اگه چند غلط املایی توی متن برطرف بشه بهتره
سپاس عزیز.اره املای من همیشه ضعیف بوده.یادمه یه نمایشنامه داده بودم استاد حکیم رابط بخونه که به شدت از اون همه غلط املایی عصبانی شد.کاش کلمات غلط رو درج میکردی
چیه چت شده وولک دیگه تحلیل نمی کنی کا
؟
چرا ولک.حسی سیم نیست