بندرعباس همواره در ایجاد فضاهای جادویی، غیرمتعارف و ساختارشکن خوش درخشیده است. این بار رضا غریبزاده دریایی ـ کارگردان ـ به همراه یاسین بهرامی ـ نویسنده ـ در این راه کوشیدهاند؛ هر چند که نقاط ضعف اساسی مانع از بازنمایی و جلوه حقیقی هنر آنان در صحنه شده است. شاید پرداختن به قصههای غریب مانند آنچه به مسیح و مسیحیت مربوط میشود چندان نتواند گروه را به عنوان ایدهپردازانی نو در صحنه موفق کند؛ چراکه خاستگاه هنر ناخودآگاه ذهن است و باید هر آنچه پرداخته میشود حتا ناشناختهترین و ناآزمودهترین سوژهها نیز پیکرهای تهنشین شده در ناخودآگاه را متجلی کند. به این مهم نیز باید بر پردازش دادهها در طول اجرا تاکید کرد. افراطگرایی محض نمیتواند هیچ اجرایی را موفق کند؛ مگر آنکه تمام نوآوریها مبنای خاص خود را برای یکی شدن با ذهن و روان تماشاگر در خود داشته باشند. یعنی با از دست رفتن تماشاگر، تمام نوآوریهای دنیا نیز نادیده میماند. البته موسیقی خوش میدرخشد با آنکه ضد ریتم است و نمیخواهد بار هیجانی و جلوه اسطورهای و دلنشین موسیقی بندر را با خود یدک بکشد. این ضدیت با اصل ماجرا نیز به گونهای دیگر جذابیت پیدا میکند. بازیگران زن نمایش (سمیه عشایرینژاد و مریم زلفیزاده) نیز حضور پررنگی در ارائه حرکات متکی بر کاتاکالی دارند و جاذبه اثر را بالا بردهاند. هر چند که "کشف برای زنده ماندن" نمیتواند به جلوهای درست و موثر از کلیت خود برای جذب مخاطب برسد، یعنی گفتههایش ناگفته میماند و همه چیز در خود اجرا دفن میشود. در صورتی که این ایدهها نیز میتوانست از این زبان و بیان ناقص و الکن به برداشتی به یقین پویا و تاثیرگذار برسد. شاید بها ندادن به برخی توانمندیها و غفلت کردن از برخی هماهنگیها مانع توقف بلوغ اندیشه در میانه راه شود. شاید هم بازدارندگیهای موجود در بازنگریهای متعدد به جلوه درست منجر شود. این دیگر به سعی و کوشش گروه برمیگردد که چقدر بخواهند در این راه گام بردارند.
نقد رضا آشفته بر« کشفی برای زنده ماندن» رضا غریب زاده
یکشنبه ۱۳۹۰/۱۰/۲۵ ساعت 23:31