مصاحبه با کارگردان شی تال برقص بر مرگ من- بخش اول
سه شنبه ۱۳۹۰/۱۰/۱۳ ساعت 1:59

این مصاحبه در یک جمع دو نفره درون خانه مهران در یک شب سرد زمستانی انجام شد.
 برایم تجربه ای شگفت انگیز بود. با هم زیاد در مورد تئاتر حرف زده ایم. اما راستش تا به
حال هیچکداممان عقیده ای به مصاحبه و اینجور حرفها نداشته ایم. دو روز طول کشید تا
مجابش کنم. شب مصاحبه انگار وارد یک بازی شده باشیم. غریبه و سرد. اما هر چه جلوتر
رفتیم انگار در حال کشف خیلی از نگفته ها هستیم. تجربه شیرینی بود. این مصاحبه بنا
بر ضرورت ناخواسته به سه بخش تقسیم شد:

 ۱.  دلایل انتخاب متن آنتیگونه سوفوکل شیوه اقتباس  از آن

۲. رویکرد کارگردانی- تئاتر فیزیکال

۳. بررسی گوشه ای از مشکلات کار تئاتر در هرمزگان



خلاصه ای از بیوگرافی مهران محمودزاده دهبارزی

متولد ۱۳۶۰/ استان هرمزگان.شهرستان رودان/ دانشجوی کارشناسی ارشد کارگردانی از
دانشگاه هنر و معماری تهران / آغاز فعالیت نمایش خود را از سال 76 با بازی در نمایش:

خار و دل/ طیاری/ ۷۶- طعم خوش خون/ موحدی/ 78 - پس گل من کو/ شجاعی/ ۷۸
حیرانی ها/ موحدی/ ۷۹ - خرس/ امجد/ ۷۹

شروع فعالیت به صورت نیمه حرفه ای با کارگردانی:

در مضار توتون/ چخوف/ ۸۰ - مونولوگ/ پینتر/ ۸۱ - شب ، گربه ، زیر تاقی/ چرمشیر/ ۸۱

شروع فعالیت به صورت حرفه ای با کارگردانی:

آرامش از نوع دیگر/ استاپارد/ ۸۳ - خرس/ چخوف/ ۸۶- گفتگوهای پس از یک خاکسپاری
یاسمینا رضا/ ۸۷ - آدم آدم است/ برشت/ ۸۸ - گراز عاشق/ محمودزاده/ ۸۹ - شی تال
برقص بر مرگ من/ محمودزاده/ ۸۹

برنده جوایز:

اول کارگردانی/ مونولوگ/ ۸۱ - اول کارگردانی/ آرامش از نوع دیگر/ ۸۳ -جسارت، خلاقیت،
نوآوری/ آرامش از نوع دیگر/ ۸۳


 

بخش اول

دلایل انتخاب متن آنتیگونه سوفوکل شیوه اقتباس  از آن

- چرا شی تال برقص بر مرگ من؟! اصلا این اسم یعنی چه؟

«شی تال برقص بر مرگ من». یک گفته ای است از سمت کسی. شی تال یا آشیات ؟
این جمله از زبان آشیات گفته می شود. آشیات می گوید که: «شی تال! برقص بر مرگ
من».  و این جمله را برای اسم نمایش انتخاب کردیم. جدای از این خود این جمله دارای
معانی مختلفی است. شی تال، رقص، مرگ. جایگاه تضادهاست. شی تال در معنی به
معنای پیوند دهنده است. شی تال رقص و مرگ را در کنار هم قرار می دهد. رقص معمولاً
یک عنصر شادی آور است. اما در کنار خود مرگ را هم دارد. حال باید این ها به هم پیوند
بخورند. برقص، بلرزان، برپا کن، جست و خیز کن.

-  آیا از همان ابتدا به فکر برداشتی آزاد از آنیگونه سوفوکل بودی؟

نه. در ابتدا ترم چهرم درس کارگردانی۲ دانشگاه بود و کار بر روی آثار کلاسیک. 
من از میان ده متن کلاسیک پیشنهاد شده آنتیگونه را برگزیدم. برای اولین بار در این
نمایشنامه من متوجه درگیری بین دو خوبی باهم شدم. دو نگاه خوب (آنتیگونه و کرئون).
که این باعث بوجود آمدن چند صدایی می شود. بروز نگاه های متفاوت. و این برای من
خیلی جذاب بود. برای همین هم انتخابش کردم و به تمرین ان برای کلاس پرداختم.
هسته ابتدایی اش یک اتود پنج دقیقه ای بود. بعد این سوال به ذهنم خطور کرد که این
نوع فئودالی غربی که در دل نمایشنامه آنتیگونه وجود دارد آیا می توان با رویکردی شرقی
به آن نگاه کرد؟ ما در رودان قضیه ارباب رعیتی و کدخدایی را داریم.، با نگاه به زمین داری
شرقی. اگر این ماجرای آنتیگونه با یک شکل دیگر در رودان اتفاق بیافتد، و ایجاد تنش کند،
فرهنگ رودانی و بومی رودان و همچنین آدم هایی که در این فرهنگ بزرگ شده اند چه
رفتاری از خود بروز می دهند؟
قطعاً در رفتارهایی که نسبت به این عمل انجام می دهند، از آئین هایی که از گذشته
به یادگار مانده است استفاده می کنند.. که دو نوع برخورد با آن می شود: برخورد مدرنی
که از طریق کدخدا وارد می شود، برخورد دوم یک برخورد سنتی است.

-  نگاهت از همان ابتدا به آنتیگونه یک برخورد فیزیکال بود، که از طریق آن به
قابلیت های آئیین های جنوب رسیدی، یا اینکه آئین های اکثراً ریتمیک و فیزیکال
جنوب این ایده را به تو داد که آنتیگونه را در قالب آنها به اجرا بگذاری؟

قطعاً در روزهای اول رفتارهای آئیینی را پیش بینی می کردم. اما اینکه قالب کار در ابتدا
فیزیکال باشد، نه. من با مطالعه مکتب میرهولد و نگاهی که پرفورمنس به آئین داشت
به این نوع نگاه رسیدم: ارائه بدن، شکل گرا بودن و استفاده از شکل آئین در ساختار.
شکل خودِ آئین برای من اهمیت داشت.

-  به نظرت متن کلاسیکی مثل آنتیگونه قابلیت ارتباط با مخاطب رودانی را دارد
بعنوان منطقه ای که آئین هایش را از دل آن گرفته ای. و سوال دیگر اینکه آیا
متن آنتیگونه آن انعطاف لازم برای پذیرش استفاده از آئین های جنوب – رودان –
را دارد؟

من به چنین چیزهایی فکر نمی کردم، که آیا چنین قابلیتی وجود دارد یا نه. در ارتباط با
سوال دومت من فقط یک فرضیه برای خودم نوشتم،که نمایش آنتیگونه این بار با آئین
های خطه جنوب شکل بگیرد. این فرضیه من بود. آنرا دنبال نمودم و به شکل کارگاهی در
طول سه سال از شروع جرقه پنج دقیقه ای یک اتود از طریق کارگاه توسط بازیگران اتود
زده شد. چندین بار ساخته و خراب شد تا بدین جا رسید. هنوز هم جا برای تکامل دارد،
امکان دارد یک امتداد تا سال چهارم را داشته باشد. چون هنوز نیاز به رشد دارد.

در مورد سوال اولت باید بگویم که وقتی کار دیده می شود، فضا فضای جنوب است. به
محض اینکه موسیقی کار به گوش برسد، همین طور نوع لباس و رفتار در ابتدا فضای
ملموس جنوب به ذهن می رسد. به کسی که دارد به این آئین های استفاده شده در
کار می نگرد نوعی یادآوری گذشته است. که یا درباره این آئین ها شنیده اند و یا باچشم
خود دیده اند. برای همین می پذیرند. حال این یک نوع نگاه به آئین است، که خوب یک
سری آئین ها در حال اجراست. اگر کسی تا به حال با آئین جنوب مواجه نشده است و آنها
را نمی شناسد باز با این کار ارتباط برقرار می کند. چون ما آئین صرف را اجرا نمی کنیم، از
آن آئین شکلی را بیرون کشیده ایم و به اجرای آن می پردازیم. در این جا اما معنا دیگر عوض
شده است. معنا آن معنای قبلی نیست. برای القای معنایی که در نمایشنامه وجود دارد این
شکل انتخاب شده است.

-  این آئین هایی که مدام به آنها ارجاع می دهی را می شود ذکر کنی؟ و دلایل
خاصی برای انتخاب آنها داشتی؟

آیین‌ها و خرده‌نمایش‌های مورد استفاده در این نمایش عبارتند از:

آیین «رقص ِ جهله» ( رقص ِ کوزه ) / آیین «خفه کردن صدای کفتارها یا شغال نر»  / آیین
«هلهله» یا «کِل کشیدن»  /  آیین «غرق»(خرق« دریدن»محدوده ای که فرد حق ندارد از
آن خارج شود.) / آئین «کمرگیری»، سینه زنی /  خرده‌نمایش «مارگیری» /  آیین «رسوا کردن» ( تراشیدن ِ سَر و نشاندن بر گاو ِ زرد )  / «آل» ( موجودی که جان نوزاد و زن حامله
را تهدید می‌کند ) / آئین «عروس قنات»  /  آئین«رقص ِ مرگ» / رقص زار / رقص سماء

-  این اسامی جایگزین شده به جای اسامی متن اصلی به چه معناست، آیا
دلیل خاصی برای استفاده از این اسامی داشتی؟

 اسامی بومی استفاده شده عبارتند از:

آشی‌یات ( آنتیگونه ): دختر گستاخ ، جنجالی / شی‌تال ( هایمن ). نامزد آشیات. تکه
پارچه ای باریک و بلند برای بستن یا پیوند دادن دو چیز /  سُهرو ( ایسمنه ): سُرخ‌رو /
 مُلّا رحموک ( کاهن ) / شَه‌تَل ( سرباز ): یک پادوی پوست کلفت / پاکار (سردار) . سرکارگر.

اسامی انتخاب شده بر اساس شخصیت هایی است که وجود دارند. اگر شخصیت ها را
بدون اسم در نظر بگیریم، در هنگام بازی، آنها دارای یک روند و شکل اجرایی اند. با توجه
به رفتار انها ما دست به انتخاب زدیم. مثلاً با توجه به نوع رفتار آنتیگونه، ما در رودان به
چنین آدم هایی «آشیات» می گوئیم. «شی تال» اسم یک انسان نیست. بندی است
برای اتصال دو چیز. اگر انتیگونه و کرئون بخواهند به توافق برسند، نقطه اتصال بین آنها
شی تال است.

پایان بخش اول مصاحبه

نوشته شده توسط naji | موضوع: تئاتر ايران | لینک ثابت |