بهشب

یادداشت‌ها

بهشب

یادداشت‌ها

امیدواری برای توسعه تئاتر ایران/بهرام صدیقی

ظاهرا و البته رسما از سوی مدیران ارشد فرهنگی سال ٩٤ را سال تئاتر نام نهاده اند. می نویسم «ظاهرا» زیرا هنوز کورسویی از روشنایی در این هنر و نیز هنوز برنامه جامعی برای آن تدوین و اعلام نشده است. اینکه چه شده مسئولان ارشد فرهنگی این عنوان را برای سال جاری انتخاب کرده اند، حتما از نظر آنها دلایلی دارد. یکی از دلایل آن شاید کاستی های عدیده ای است که در سال های اخیر دامنگیر این هنر مادر و به گفته بسیاری، هنر فاخر شده است؛ کاستی هایی که البته از سال ها قبل تر نیز وجود داشته اما امروزه افزایش نسل جدید هنرمندان تئاتر ، تقاضای بیشتر از سوی مخاطبان تئاتر ، تاسیس و راه اندازی آموزشگاه ها، تماشا خانه ها و پلاتو های کوچک خصوصی (البته این آخری بیشتر در تهران رشد یافته)، افزایش دانشجویان و دانش آموختگان تئاتر، انتشار کتاب های تئاتر از سوی برخی ناشران فرهنگی و انتشار اخبار این هنر در تعداد زیادی از رسانه های مکتوب و مجازی و... موجب شده تا نمود این کاستی ها بیش ازپیش به چشم آید. از سوی دیگر، نبود امکانات سخت افزاری (مانند تالار ها و تماشا خانه های حرفه ای دولتی و شاید خصوصی) و نیز کمبود بودجه و نیز افزایش نیافتن آن، سبب شده تا نقصان ها و مشکلات تئاتر بیشتر از گذشته به چشم آید. هرچند نباید در این باره کاستی هایی را که در سیستم مدیریت تئاتری کشور وجود دارد، نادیده گرفت. متاسفانه بعد از گذشت حدود یک قرن و یک ربع از رواج هنر تئاتر در این سرزمین، هنوز یک مدیریت اصولمند، راهبردی، هدفمند و یکپار چه در سیستم مدیریت فرهنگی و نیز تئاتر کشور ما وجود ندارد و همین نیز وضعیت تئاتر را این گونه آشفته بازار کرده است ضمن آنکه چندپار چگی مدیریت تئاتر ساز مان ها، نهاد ها و ار گان های دولتی مانند حوزه هنری، سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و شهرداری ها، کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان و نیز وجود جشنواره های ریزودرشت دولتی، خود مشکلات دیگری برای تئاتر و هنرمندان آن ایجاد کرده است. در نبود این یکپار چگی مدیریت فر هنگی، بودجه، بر نا مه ریزی و سیاست گذاری فرهنگی، طبیعی است به راحتی نتوان وضعیتی بسامان را برای تئاتر فراهم آورد. به رسمیت نشناختن تئاتر به عنوان یک شغل از طرف دولت هم سبب پدید آمدن مشکلات بسیاری برای هنرمندان تئاتر شده است؛ از مشکلاتی مانند بیمه خدمات درمانی و تامین اجتماعی، وضعیت معیشتی و مسکن هنرمندان تا مسئله امنیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی مستمر و همیشگی و ...، حاصل نداشتن و نبودن رسته و رده شغلی در سازمان امور استخدامی کشور است. برخی دیگر از مشکلات تئاتر کشور ما مربوط به مدیریت تجربی، سلیقه ای و جزیره ای مدیران تئاتری ما در طول اکثر دوران هاست. البته این امر در بخش سیستم مدیریت شورای نظارت و ارزشیابی مرکز هنرهای نمایشی و اعضای بازبینی و ارزشیابی این شورا بیشتر محسوس بوده است. برای مثال، با آمدن یک مدیر جدید، بسیاری از روش ها، تجربیات و حتی آیین نا مه ها و بخش نا مه های قبلی که اتفاقا ممکن است به درد مدیر جدید بخورد، نادیده انگاشته و کنار گذاشته می شود و کارمندان و هنرمندان تئاتر باید روش کار خود را مطابق شیوه و بهتر است بگوییم خواست و اراده و سلیقه مدیران جدید درآورند و به صورت مستقیم و غیرمستقیم مجبورند تن به اطاعت امر چنین مدیران و افرادی دهند. مثالی دیگر در حوزه تصویب نمایش نا مه ها و اجرای نمایش ها است که هرگاه مدیر یا شورایی به لحاظ سیاسی و حزبی، متعادل تر و روشن تر باشد، اجرا ها و نمایش نا مه ها بهتر و راحت تر به تصویب می رسند و هر گاه جبهه مخالف سیاسی یا مدیریت بسته بر مسند این نوع مدیریت ها بنشیند، آثاری که به لحاظ محتوایی حرفی برای گفتن داشته باشند، به سختی از تیغ ممیزی عبور می کنند یا هنرمندان تئاتر مجبورند به سمت آثار بی خاصیت و خنثی روی بیاورند و پیشنهاد های بی مسئله مدیران را بپذیرند و اگر چنین مدیرانی کم سواد، نگران پست و میز خویش باشند، معلوم است که فقط براساس مصلحت اندیشی ها تصمیم می گیرند.
     متاسفانه در این سال ها آن قدر بر هنر ها و فر هنگ ما سخت گیری شده که اگر بخواهیم یک به یک آ نها را برشماریم، سخن طولانی می شود. از سویی هر گاه بر هریک از اجزای این هنر انگشت می گذاریم، ضعف ها بیشتر به چشم می آید تا قوت ها. به راستی کدام یک از مدیر ان فرهنگی و هنری در همان ابتدای مسند مدیریتشان، پس از مطالعه و بررسی وضعیت موجود، بر پایه علمی و دانش روز مدیریت و نیز تحقیقات و پژوهش های کاربردی دست به عمل زده اند؟ و اساسا کدام یک از آنها به موضوع و مسئله پژوهش در حوزه فعالیت های کاری و تحت امر خود بها داد ه، به آن اعتقاد داشته یا کوشش کرده اند بر اساس پژوهش و تحقیق، مشکلات این هنر یا هنر تحت مدیریت خود را به صورت بنیادین برطرف یا حد اقل در دوره مدیریت خویش کم کنند؟!
     این پرسشی است که پاسخ آن نیز خود نیاز به پژوهش دارد و پاسخ دقیق و درست آن می تواند خود بخشی از شروع حرکتی تازه در مدیریت جدید فرهنگی باشد. اما باز هم متاسفانه اغلب مدیران ما در دوران مدیریت خود دچار روز مرگی و شاید روزمرگی شده و دلخوش به برطرف کردن امور جاری و تمجید رسانه های کاغذی، مجازی و صوتی و تصویری و به به و چه چه آنها می شوند و مثل همیشه دوست دار و علاقه مند آمار ها و گزارش های جاری و نه آمار های واقعی هستند و اغلب کمیت را بر کیفیت ترجیح داد ه اند. در چنین شرایطی انتظار داریم وضعیت تئاتر بهتر شود؟! به هرحال، این نام گذاری براساس هر دلیل و تصمیمی باشد، هم مدیران و هم هنرمندان تئاتر باید از این فرصت مهم و شاید سرنوشت ساز استفاده کنند تا بخشی از مطالبات صنف هنرمندان تئاتر محقق شود. هر چند در دستیابی به این مطالبات و خواسته های اساسی نظیر تصویب افزایش بودجه تئاتر و حمایت مدیران ارشد دولتی مانند دفتر ریاست جمهوری و نهاد مجلس از هنر تئاتر، به رسمیت شناختن تئاتر به عنوان حرفه و شغل از سوی وزارت کار و امور اجتماعی و سایر سازمان های تصمیم گیرنده ( سازمان امور استخدامی کشور، سازمان برنامه و بودجه و...)، تاسیس تماشاخانه ها، پردیس ها و مجموعه های جدید تئاتر در سراسر کشور، حمایت مالی شهرداری ها از تئاتر، تاسیس پژوهشکده تئاتر با بودجه کافی و انجام پژوهش های کاربردی، بنیادی و علمی، به انجام رساندن و عملیاتی کردن سند توسعه تئاتر، ارتقای مرکز هنرهای نمایشی از اداره کل به سازمان تئاتر ، حمایت اساسی از خانه تئاتر و کانون ها و انجمن های وابسته آن و به رسمیت شناختن این نهاد غیردولتی به عنوان یک صنف یا سندیکای فرهنگی و هنری، ثبت روز ملی تئاتر در تقویم رسمی کشور، حمایت از قرارداد تیپ خانه تئاتر و ملزم کردن تهیه کنندگان دولتی و خصوصی به این قرارداد و...، نیازمند برنامه ریزی و سیاست گذاری های دقیق کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت از سوی تصمیم گیرندگان، مدیران و متولیان امر است و نیاز به همراهی و همدلی و کوشش های شبانه روزی همه دست اندرکاران تئاتر دارد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد