بهشب

یادداشت‌ها

بهشب

یادداشت‌ها

این مقاله به بهانه فیلم من در محدوده ادراک.

آنتونن آرتو یکی از بزرگترین نظریه پردازان هنر تئاتر و البته جنبش سور رئالیست دهه 30  قرن بیست بود و ایده و اصطلاح تئاتر مشقت از ابتکارات او است. جمعی از نظریه پردازان، کتاب " تئاتر و همزادش "اثر آرتو را عهد عتیق تئاتر لقب داده اند . آنتوان ماری جوزف ملقب به «آنتونن آرتو»1896 در مارسی به دنیا  و1948 در ایوری سور سن می میرد. او در جوانی ذهنیت عجیب و بیمارداشت و 9 سال را در تیمارستان حومه پاریس گذراند

در اندیشه های آرتو ایده «مرگ متن» در تئاتر مطرح شده که چه خودآگاه و چه ناخودآگاه می توان این ایده را در راستای واکنش رسانه تئاتر نسبت به سینما مورد تحلیل قرار داد چون در زمان آرتو، جایگاه ویژه ای برای متن در سینما قائل بودند. مرگ متن می توانست وجود اشتراکات را میان سینما و تئاتر به حداقل برساند و تفاوت شان را به سود تئاتر پایان دهد. وجود متن می توانست داستان گویی را هدف مشترک هر دوی این رسانه ها قرار دهد، اما با وجود حذف متن و کم کردن تاثیر کلام، تئاتر می توانست راه دیگری را برای خود انتخاب کند و علاوه بر سینما از دیگر رسانه متکثر دوران که تولید انبوه داشت، یعنی ادبیات مکتوب نیز فاصله بگیرد.

آرتو از تاثیرهای کلامی می کاهد و بیشتر به تصاویری می اندیشد که می توانند تئاتر را از مقوله ی زمان و مکان مشخص فراتر برند. او به خاصیت های اجرائی و دسته جمعی بودن تئاتر می افزاید. به نظر آرتو بعید بود تماشاگر مقصودش را با ذهن منطقی دریافت کند از این رو پیشنهاد می کردکه شیوه هایش را از طریق حواس یا دستگاه عصبی به کار گیرند و حالت دفاعی تماشاگر رادر هم شکنند. او با حمله به تماشاگر می کوشید مقاومت او را کم و از نظر اخلاقی و روحی تطهیر نماید و برآن بودکه در درجه اول بر احساسات تماشاگر نفوذ کند نه بر تفکر ش، زیرا تماشاگر نخست تحت تأثیرحواسش است و با آن می اندیشد.

کاستن ادبیات متن، رجوع به آیین های غیراروپایی، دوری از داستانگویی ارسطویی و از همه مهم تر انتخاب نوعی استراتژی آشوب گرایانه و آنارشیستی از ویژگی های تئاتر آرتو بود.از نظر او، این «بازیگر» است که نه فقط صحنه، که تئاتر را می سازد.

نظریات آرتو برخاسته از مسائل ذهنی بود و سعی در کنار گذاشتن عادات داشت. او کنار گذاشتن قوانین را به معنی کنار گذاشتن ارکان تئاتر نمی دانست. اصطلاح طاعون را برای این به کار می برد چون می خواست که در اصل تمام اَشکال را به هم بریزد و مجال بدهد تا موجوداتی جدید الخلقه و حرکت هایی جدید بر صحنه تئاتر ظاهر شوند، موجوداتی برخاسته از ذات اسطوره های تمام اعصار و زوایای کشف نشده درون روح انسان. همانند چیزهایی که در اجراهای خود به کارگرفت: عروسک های چند متری و نورهایی که بر فراز صحنه پرواز می کنند یا جنبندگان موزونی که فارغ از هر گونه مانعی که به متن مربوط باشد با لباس هایی که دنباله هاشان در هوا شناور است به هر سوی صحنه حرکت کرده و پرواز می کنند.

 قهرمان در آثار آرتو بر اثر یک دیالکتیک ناشی از عقلانیت، قهرمان نیست، بلکه دارای مشخصه های قهرمان های دیوانه ی تراژیک است و این گونه است که تئاتر شقاوت آرتو وحشی گری ابتدایی و طبیعی را به تئاتر بر می گرداند؛ همان وحشی گری موجود در شکل های اولیه تئاتر در آیین های شکار، تدفین و قربانی.

آرتو نظراتی را نیز درباره صحنه تئاتر دارد و در تئاتر «شقاوت» پیشنهاد می کند که تماشاگران در وسط صحنه متمرکز شوند و بازیگران آن ها را احاطه کنند. اوانبارهای متروک دستکاری شده را جایگزین ساختمان تئاتر کرده و از نورهای مرتعش و پاره پاره استفاده کرد. صدا های مورد نظرش نیز صداهای تیز با تغییرات ناگهانی ، استفاده ازصدای انسان به عنوان افکت و مانند این ها بود.

آرتو معتقد بود سنت فکری غرب چیزی نیست جز عقلانیت و خرد ابزاری که پایه های فرهنگ و تمدن غرب را بنا کرده و ویران می کند. او با انتقاد از فرهنگ حاکم، جامعه را عامل خودکشی معرفی می کرد، اتفاقی که بالعینه خود آرتو نیز به همان دام گرفتار شد

از مهمترین اتفاق های زندگی تئاتری آرتو پی ریزی تئاتر «آلفرد ژاری»، به همراه «روژه ویتراک» و «روبر آرون» به سال ۱۹۲۷بود. آرتو سالها از زمان خود جلوتر بود و نوشته هایش یا سال ها پس از مرگش چاپ شدند یا سال ها پس از چاپ فهمیده و اجرا شدند.

منبع وبلاگ تردید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد