بهشب

یادداشت‌ها

بهشب

یادداشت‌ها

الان اینجا بارون میاد.

موقعیت من ۳۰ کیلومتری فلکه برق بندرعباس به سمت جاده اسکله شهید رجایی،مرکز صدای من رو داری؟اینجا داره به صورت بسیار لطیفی بارون میاد.مرکز موقعیت بندرعباس رو اعلام کن؟اینجا آب و هوا در حد بوندیس لیگا است.

حاشیه:اگر دوستی وبلاگ من رو لینک کرده و من هنوز تبادل رو انجام نداده ام بگوید.

1

تابلو نشان دهنده کتابخانه سید احمد خمینی واقع در چهاراه رسالت به قدری کوچک است که دیده نمی شود،آدرسش هم که سرراست نیست.

نمایش الیاس کفاش

با گروهی از بچه های دبستان شهید ابراهیم تنیده نمایشی را آماده اجرا کردیم؛این نمایش برای جشنواره دانش آموزی کار شده که شنبه در سالن غدیر ساعت 2 ظهر برگزار می شود.اما ما قصد داریم که فردا هم یک اجرای خصوصی برای خانواده های بازیگران برگزار کنیم، از دوستان علاقمند دعوت می شود در صورت تمایل ساعت 9 صبح در سالن غدیر واقع در رسالت جنوبی حضور داشته باشند.مدت نمایش 15دقیقه است. 

دقیق نمی دونم چرا اینقدر آلمان را دوست دارم.

امشب تیم بایرن مونیخ درحالی در  یک بازی خونی به مصاف بارسلونا می رود که چند روز پیش در مسابقات باشگاه های آلمان پنج بر یک نتیجه را به حریف واگذار کرد.ولی خب فوتبال ژرمن ها قابل پیش بینی نیست،با اعتماد به نفس بالایی با تعداد زیادی از اطرافیانم که بیشترشان طرفدار بارسا هستند کل کل کرده ام.هر چند که چند سالی است که علاقه ام به فوتبال به شدت کم شده است.اما یکی از تلخ ترین شب های دوران نوجوانی ام باخت بایرن مقابل منچستر در فینال جام باشگهای اروپا بود؛ بازی که در کمال ناباوری و در حالی که مونیخی ها تا دقیقه 90 بازی را برده بودند در یک دقیقه دو گل دریافت کردند.آن شب من پتو را روی صورتم کشیدم و میان خنده های شادمانه برادرانم که طرفدار منچستر بودند آرام آرام بغضم ترکید.


فرانک ریبری بازیکن فرانسوی بایرن مونیخ و ناجی امشب.


بازی

صابر مرا به بازی دعوت کرد.خب خیلی هم خوب دستش درد نکنه خدا خیرش بده و امیدوارم یه شغل نون و آب دار پیدا کنه.دوستان من متحول شدم.

1.دانشگاه رفتم دارم زبان انگلیسی یاد می گیرم.

2.کمی روزنامه نگاری را جدی تر دنبال می کنم.

3.کمتر می خوابم.

4.کمتر خودمونی میشم و کمتر اعتماد می کنم.

5.یاد گرفتم که قبل از خوردن غذا دستام رو بشورم.

6.تنها تر شد و لاغر تر.

حالا برنامه های آینده که قسمت زیادیش کشک.

1.اتمام دانشگاه.

2.سفر به خارج از ایران.

3.گاهی به ازدواج فکر می کنم.(البته مادر اصراری ندارد)

4.خرید یه پیکان وانت سفید.

5.اجرای یه تاتر خوب در همین سال.

6.فعلا همین.

دعوت میکنم از سه تا دوست که در این بازی اگرعلاقه دارند شرکت کنند.

 روح بلوچی                  موروک گلمپا             فاطمه بردال

فرهنگ ، یتیمی میان آهن و آجر

 این مطلب در  شماره ۵ نشریه لاتیدان منتشر شده است.


نوروز عید بزرگ ایرانیان نزدیک است و هرمزگان یکی از استان‌هایی است که تعداد قابل توجهی میهمان نوروزی برای گذراندن تعطیلات به این استان مسافرت می‌کنند. این فضا موقعیت بسیار خوبی است که میراث فرهنگی با کمک کارشناسان و هنرمندان هرمزگانی بتواند این خیل عظیم مسافران را با فرهنگ و آثار تاریخی این شهر بیشتر آشنا کند. اما برنامه ای برای این موضوعات تدارک دیده شده است؟

فضای شهری که نشان‌دهنده گزینه منفی است، زیرا که معروف‌ترین بنای تاریخی بندرعباس «معبد هندوها» مدت‌هاست که در دست تعمیر است و بی شک تا عید هم آماده بازدید نخواهد شد. همچنین برنامه خاصی برای جذب مسافرین نوروزی جهت دیدار از «حمام گله‌داری» مشاهده نمی شود، مجموعه «برکه‌های باران» یا همان آب انبارهای  سنتی شهررا که در دوره صفویه بنا شده است هنوز خیلی از همشهریان خودمان هم ندیده اند، هیچ بیلبوردی در شهر دیده نمی شود که در آن درباره مکان های تاریخی این شهر مطلبی نوشته شده باشد.

چرا باید مردم دیگر شهرها قصدشان از مسافرت به  بندرعباس فقط خرید شلوار و جاروبرقی و لوازم آرایشی باشد؟ چرا بیشتر مردم عام تصویری غیر فرهنگی وبیشتر تجاری وآن هم از نوع قاچاق از هرمزگان در ذهن دارند؟ چرا ما نتوانستیم به غیر از تبادل تجاری تبادل فرهنگی هم با مردم دیگر شهرها برقرار کنیم؟ در حالی که فرهنگ این استان بسیار غنی است اما متاسفانه بد تبلیغ می شود و ندیده ایم کسی از مسئولین  دلش برای فرهنگ این استان بسوزد.

مثال ساده ای بزنم. فقط کافی است نگاه کوتاهی به فیلم هایی که از اوایل انقلاب ساخته شده است و موضوع فیلم به هر طریقی به هرمزگان ربط داشته باشد بیندازید،چه چیز می بینید؟ یا چند نفر خلافکار قرار است به خارج کشور فرارکنند. یا چند خلافکار تبعید شده اند. یا ماموران انتظامی برای نابود کردن گروه قاچاقچی آمده‌اند و... تا دلتان بخواهد از این تصاویر منفی در این فیلم ها دیده می شود، خب شما به عنوان یک بیننده چه برداشتی از این فیلم ها می کنید که مرتب هر ساله از تلویزیون هم پخش می شود؟ در مقابل این موج منفی (حالا خواسته یا ناخواسته) ما برای فرهنگ‌مان چه کرده‌ایم؟ متاسفانه هرمزگان دارد به یک بازار بزرگ تجاری تبدیل می شود و ما همه به تماشا نشسته‌ایم و روزی به خودمان می آییم که میان ساختمان‌های بزرگ شهر جایی برای صدای دهل و جفتی و نیست. جایی برای دختران چادر رنگی و لنج‌های محلی و بوی زیتون حتی جایی برای احوال‌پرسی صمیمانه پیرزن های برقعه‌پوش  هم نیست.