برتولت برشت نمایشنامه نویس مطرح آلمانی یه جمله معروف داره که میگه:(ما بیش از کفش کشور عوض کردیم)این نویسنده بزرگ هیچوقت نخواست دولتی باشه برای همین هر کشوری که میرفت مشکل پیدا می کرد.این جمله من رو یاد زندگی نامه فردوسی انداخت که از ترس ماموران سلطان محمود همیشه در حال فرار بود.
نباشد همی نیک و بد پایدار | همان به که نیکی بود یادگار | |
دراز است دست فلک بر بدی | همه نیکویی کن اگر بخردی | |
چو نیکی کنی، نیکی آید برت | بدی را بدی باشد اندرخورت | |
چو نیکی نمایدت کیهانخدای | تو با هر کسی نیز، نیکی نمای | |
مکن بد، که بینی به فرجام بد | ز بد گردد اندر جهان، نام بد | |
به نیکی بباید تن آراستن | که نیکی نشاید ز کس خواستن | |
وگر بد کنی، جز بدی ندروی | شبی در جهان شادمان نغنوی |
سلام
باموضوع جدیدی بروزم
منتظر حضورتان هستیم
موفق باشید
http://azadivaandishe.blogsky.com
آره بهروز اما یادت باشه این زیاد در مورد فردوسی صدق نمی کنه چون روایاتی هست که نشون می ده فردوسی سکه های سلطان محمودو قبول می کنه.
آمین
سلام
از برشت خوشم میاد
اگر روایتی هست فکر کنم روایت های هم هست...
سلطان محمود از فردوسی متنفر بوده است.به دلایل زیر:
1- فردوسی مرد خردمندی بوده اما سلطان محمود همچون چشمان ریز اش کوته بین و کوتاه فکر بوده است.
2- فردوسی ایرانی بوده اما سلطان محمود یک مهاجر زورگو و غاصب
3- فردوسی در شاهنامه از شاهانان ایران نوشته نه شاهان ترک غزنوی
4- فردوسی زلف آشفته زنان را می سرود و این برای محمود همجنس باز نامفهوم بود.سلطان محمود هیچ گاه سوز عشق منیژه را درک نمی کرد.او همواره از عشق مردی به خود می بالید.
5- فردوسی دشمنان ایران را توران زمین معرفی می کند.که محمود می دانست.مقصود او چیست.(توران زمین جای بود که محمود و ایل تبارش از آنجا آمده بود.این بازی را فردوسی با اعراب به گونه دیگر هم داشته است.)
6- فردوسی به خاطر عقاید مذهبی اش نقطه مقابل سلطان محمود بود.محمود همواره خود را مخالف سرسخت این مذهب می دانست.حتی یکی از نزدیکان خود را به جرم تشیع کشت.
7- فردوسی مشروعیت خود را از مردم می گرفت اما مشروعیت سلطان محمود حکم سلطنتی بود با امضای خلیفه (عرب) عباسی
8- فردوسی در زمانی که نهی شده بود به فارسی کتاب بنویسند کتابی را نوشت که تاریخ فرهنگ وادبیات ایران را دگرگون کرد.فکر کنم محمود از این نکته آگاه بود.
9- در آخر روایتی هم هست که زمان سرانجام کتاب شاهنامه محمود مرده بود و سلطنت از آن مسعود غزنوی بود!باور کنید این روایت را خودم خوانده ام...
سلام
تبریک
مثل اینکه سید وارد گود شد.
نمی دانم دنیا کوچیکه یا هر چی خبر بد است به من میرسد
متاسفم برای افرادی که ادعایی هنر و هنرمندی می کند
و به ما میگن این کارها رو توی محیط فرهنگی انجام ندید
اما خود.......
راه های سنجش دوست:اولین وبهترین مذاکره است.....
اخرین وبدترین مشت و لگد به هم فرستادن است......
شمارهی من برادرت داره به من زنگ بزن ...
درمورد ساعدی و چرمشیر توی شیراز میخواهم تحقیق کنم
نیاز به کمک دارم...
توانا بود هرکه دانا بود
سلام
فردوسی فرار نمی کرد بله در روستای طوس به زراعت مشغول بود و هیچ صله ای هم از سلطان محمود قبول نکرد
انکه فرار می کرد ابن سینا بود که به همدان رفت
فردوسی به غزنین نزد محمود رفت ولی چون محمود سنی بود و فردوسی شیعه و در کتابش از علی گفته بود به محمود بر خورد و او را از دربار راند
سلام
بـزرگتـریـــن و جــامـع تـریــن فـروشــگاه ایـنتــرنتــی ایــران
بـا بـیش از 1000 عنـوان از محصـولات بـرتـر و مختـلف
همراه با گارانتی تعویض و ارائه بهترین کیفیت
از فروشگاه اینترنتی ما دیدن فرمائید
http://www.Reyshop.ir
http://www.Reyshop.com
سلام بهروز جان لاتیدان دوم رو خوندم مرسی تبریک نمایشگاه رو هم دیدم شاد باشی
با سلام
از وبلاگ شما بازدید کردیم. خیلی جالب بود وبلاگ قشنگی داشتی
در صورت تمایل از وبسایت ما نیز دیدن فرمایید .
بـزرگتـریـــن و جــامـع تـریــن فـروشــگاه ایـنتــرنتــی ایــران
http://www.Reyshop.ir
http://www.Reyshop.com
باسپاس
سلام
فکرکنم این جمله با اون شعرخیلی فرق داشته باشه